جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: مرده . [ م َ رَ دَ ] (ع ص ، اِ) مردة. ج ِ مارد. متمردان و سرکشان : میان او و طواغیت آن ملاعین و مرده ٔ آن شیاطین کارزارهائی رفت که ذکر آن بر صفحات ایام تا قیامت باقی خواهد بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 16). رجوع به مارد شود. || فارسی زبانان گاهی این جمع را بر مرید بندند چون قصد طعنی کنند. (یادداشت مرحوم دهخدا). در تداول مرده به معنی مریدان مستعمل است و آن را جمع مرید پنداشته اند. 1-صفت
2- بي جان، درگذشته، متوفا، مرحوم، ميت حي، زنده
1- خاموش، ساكت
2- بي روح
3- بي حس، بي حركت
4- قديمي
5- ازيادرفته، فراموش شده
6- آب ديده
7- تيره، كدر، تار
8- ازبين رفته، نابودشده، تباه شده
9- باير، ناكشته
10- خشك، خشكيده dead, deceased, lifeless, defunct, extinct, exanimate, vapid, is dead الميت، متوفى، المرحوم، ممات، ميت، موتاني، فاقد للحي، علي طول، مفلس تماما، مستو تماما öldü est mort ist tot está muerto è morto بی روح، کهنه، بی حس، عاری از زندگی، از بین رفته، تمام شده، منقرض، خاموش، معدوم، جامد، کسل، بی جان، دل مرده و بیروح، بی مزه، خنک، بی حرکت، مردن
... ادامه
1885|0
مترادف:1-صفت
2- بي جان، درگذشته، متوفا، مرحوم، ميت
متضاد:حي، زنده
1- خاموش، ساكت
2- بي روح
3- بي حس، بي حركت
4- قديمي
5- ازيادرفته، فراموش شده
6- آب ديده
7- تيره، كدر، تار
8- ازبين رفته، نابودشده، تباه شده
9- باير، ناكشته
10- خشك، خشكيده
dead|deceased , lifeless , defunct , extinct , exanimate , vapid , is dead
ترکی
öldü
فرانسوی
est mort
آلمانی
ist tot
اسپانیایی
está muerto
ایتالیایی
è morto
عربی
الميت|متوفى , المرحوم , ممات , ميت , موتاني , فاقد للحي , علي طول , مفلس تماما , مستو تماما
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
در زبان فارسی، کلمه "مرده" به معنای کسی است که جان خود را از دست داده است. برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت نکات نگارشی و قواعد زبان فارسی، به موارد زیر توجه کنید:
نقطهگذاری: کلمه "مرده" میتواند در جملات مختلف با علامتهای نگارشی مختلفی همراه باشد. همیشه دقت کنید که پس از کلمه اگر جمله ادامه دارد، باید به درستی نقطهگذاری کنید.
مثال:
"او مرده است، اما یادش همیشه باقی خواهد ماند."
استفاده در جملات: کلمه "مرده" میتواند به صورت صفت، فاعل یا مفعول در جملات به کار رود. توجه به ساختار جمله و هماهنگی بین اجزای آن ضروری است.
مثال:
"مردهای که در این مکان دفن شده، داستانهای زیادی دارد."
"مردگان در نظر ما همیشه زندهاند."
تفکیک میان معانی: گاهی کلمه "مرده" میتواند در متون ادبی یا غیرادبی به معانی دیگر نیز اشاره کند. هنگام نگارش، باید از بافت جمله و مفهوم دقیق آن آگاه باشید.
قواعد انشایی: اگر در حال نگارش یک متن ادبی یا داستانی هستید، میتوانید از کلمه "مرده" به شیوهای توصیفی و یا استعاری استفاده کنید.
مثال:
"سکوت مردهای که بر فضا حاکم بود، تنهایی او را دو چندان کرده بود."
استفاده از افعال مناسب: هنگام توصیف وضعیت یا حال "مرده"، افعال و قیدهای مناسب را انتخاب کنید تا معنی دقیقتری را منتقل کنید.
مثال:
"مرده در آرامش خوابیده است."
با رعایت این نکات، میتوانید به درست و زیبا از کلمه "مرده" در نوشتار خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
به نظر میرسید که گربهی مرده در گوشهی خیابان به آرامی فراموش شده بود.
در مراسم یادبود، دوستان و خانواده به یاد مردهیشان با شمعهای روشن جمع شده بودند.
داستانی دربارهی یک مرده که روحش به دنبال عدالت بود، بسیار جذاب و هیجانانگیز بود.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: بی روح، کهنه، بی حس، عاری از زندگی، از بین رفته، تمام شده، منقرض، خاموش، معدوم، جامد، کسل، بی جان، دل مرده و بیروح، بی مزه، خنک، بی حرکت، مردن