جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

moršed
sheikh  |

مرشد

معنی: مرشد. [ م ُ ش ِ ](ع ص ، اِ) نعت فاعلی است از مصدر ارشاد. راه راست نماینده . (غیاث ) (آنندراج ). هدایت کننده . (از اقرب الموارد). ارشادکننده . دلیل . رهبر. رهنمون . راهنما. هادی . راهبر. دستگیر : ... من یهداﷲ فهو المهتدو من یضلل فلن تجد له ولیاً مرشداً. (قرآن 17/18). اما طبیب آفرینش دستوری نداد و عقل مرشد اجازت نفرمود. (از نامه ٔ سنائی به خیام ). || استاد و معلم و مربی و تربیت کننده . (ناظم الاطباء). || ادب آموزنده . || ناصح و پنددهنده . (ناظم الاطباء). واعظ. مذکر. || در اصطلاح امروزین عرب زبانان ، راهنمای کشتیها در تنگه ها و کانالها. راهنمای کشتی . || در اصطلاح تصوف ، مظهر عقل نزد صوفیان و مظهر نفس را دلیل گویند که بندگان را به راه راست هدایت می کنند و یکی مظهر اسم اﷲ و رحیم ودیگری مظهر اسم رحمان است . (از فرهنگ مصطلحات عرفا). || در اصطلاح تصوف ، کسی است که راه راست بنمایاند. (از تعریفات جرجانی ). کسی که تربیت و ریاست گروهی از صوفیان را بعهده دارد. کسی که تربیب و هدایت و ارشاد گروهی از صوفیان کند. پیر. پیر صوفیان . پیر طریقت . شیخ . شیخ ارشاد دستگیر. مراد. مقابل مرید، مقابل سالک ، مقابل مضل . مقابل مسترشد :
جان سخنوران را مرشد نشید من به
بهر چنین نشیدی منشد نشید بهتر.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 190).
امام مرشد محمد غزالی را گفتند. (گلستان سعدی ). مرشد طبیب حاذق است علاج به نوعی که موافق حال مستر شد است میکند. (انیس الطالبین بخاری ص 60). مرشد آن است که ذره و قطمیری را در محل شفقت فرو نگذارد. (انیس الطالبین ص 197).
- مرشد راه ؛ نماینده ٔ راه و هادی طریقت . (ناظم الاطباء).
- مرشد کامل ؛ پیشوای صوفیه که خود به کمال رسیده باشد و طالبان را به کمال رساند.
- || پادشاهان صفویه . (ناظم الاطباء). لقب عامی است سلاطین صفویه را : دیگر باره در خدمت مرشد کامل به تاج وهاج آراید و مسامحه ای که با رومیان کرده بود آن را به اقتضای زمان تقیه نام نهاده ... (عالم آرا ج 1 ص 448).
|| در اصطلاح زورخانه ، اصول دار زورخانه که با طبلی و آوازی و اشعاری محرک و مهذب ورزشکاران را به ورزش دارد و اصول نگاه دارد. آنکه در زورخانه اصول را باضرب نگاه میدارد و اشعار حماسی و اخلاقی با اوزان خاصی که با حرکات هر ورزشی جداگانه موافقت دارد می خواند. طبال گود. (یادداشت مرحوم دهخدا). مرشد بر سکوئی به نام سردم که مشرف بر گود زورخانه است چهارزانو یادوزانو بنشیند و حرکات ورزشکاران را با خواندن اشعاری مهیج و متناسب به اصول دارد و تناسب و هماهنگی دهد. || در عرف عام ، شعبده بازان و معرکه گیران و مسأله گویان و نقالان و سخنوران و مداحان را بالقب مرشد می خوانند؛ مرشد ماشأاﷲ، مرشد حسین ... (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).
... ادامه
372 | 0
مترادف: پير، پيشوا، شيخ، قطب، مردكامل، مقتدا، ولي، هادي، هدايت گر
متضاد: مريد
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم، صفت) [عربی]
مختصات: (مُ ش ) [ ع . ]
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: morSed
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 544
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
sheikh | general , master
ترکی
akıl hocası
فرانسوی
le mentor
آلمانی
der mentor
اسپانیایی
el mentor
ایتالیایی
il mentore
عربی
شيخ القبيلة | الشيخ
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "مرشد" در زبان فارسی به معنی راهنما و رهبر معنوی در برخی از مکاتب عرفانی و فلسفی استفاده می‌شود. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی و معنایی مرتبط با این کلمه اشاره می‌کنیم:

۱. نوشتار:

  • نوشتار صحیح: کلمه "مرشد" باید به صورت صحیح نوشته شود و از اشتباهات نگارشی مانند "مرشید" یا "مرشید" پرهیز شود.

۲. کاربرد:

  • معنا: "مرشد" به معنای شخصی است که دیگران را در مسیرهای معنوی و عرفانی راهنمایی می‌کند.
  • کاربرد در جملات: این کلمه می‌تواند به‌صورت اسمی استفاده شود. مثلاً: "مرشد من همیشه در تصمیم‌گیری‌ها به من کمک می‌کند."

۳. جمع:

  • جمع فارسی: جمع "مرشد" به‌صورت "مرشدها" است. مثلاً: "مرشدها در این نشست حضور داشتند."

۴. صرف:

  • صرف در زمان‌ها: این کلمه می‌تواند به‌عنوان اسم در جملات مختلف به کار رود. مثلاً: "من به مرشد خود احترام می‌گذارم."

۵. علامت‌گذاری:

  • استفاده از ویرگول یا دو نقطه: اگر "مرشد" در بیانی طولانی‌تر به کار رود، ممکن است نیاز به ویرگول یا دیگر نشانه‌های نگارشی باشد تا جملات به خوانایی بهتر کمک کنند.

۶. همنشینی:

  • همنشینی با واژه‌های دیگر: کلمه "مرشد" ممکن است با واژه‌های دیگری مانند "عرفان"، "راهنما"، "معلم" و... به‌کار رود. به‌طور مثال: "مرشد عرفانی".

این نکات باید به عنوان راهنما در نگارش و استفاده از کلمه "مرشد" در متون مختلف کمک کنند.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. مرشد جوان در سفر معنوی‌اش به همراه گروهی از پیروانش به قله کوه رسید.
  2. در هر جلسه، مرشد نکات ارزشمندی را درباره خودشناسی و آرامش درونی برای شاگردانش ارائه می‌دهد.
  3. با دنبال کردن راهنمایی‌های مرشد، تصمیم گرفتم به مسیر جدیدی در زندگی‌ام قدم بگذارم.

واژگان مرتبط: شیخ، رئيس، رئيس قبیله، رئيس خانواده، سالار، ژنرال، ارتشبد، سر کرده

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری