جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

mozavvar
hypocrite  |

مزور

معنی: مزور. [ م ُ زَوْ وَ ] (ع ص ) نعت مفعولی از تزویر. کژ. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دروغ . (از اقرب الموارد) (دهار). مزخرف . مموَّه . بهتان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
کنون خسرو شیرکش خوانمت من
که این نام بر تو نباشد مزور.
فرخی (دیوان چ دبیرسیاقی ص 149).
مزور بود جز ترا نام شاهی
چو جز مر تو را نام مردی مزور.
فرخی (دیوان چ دبیرسیاقی ص 55).
از مذهب خصم خویش بررس
تا حق بشناسی از مزور.
ناصرخسرو.
هر وعده وهر قول که کرد این فلک و گفت
آن وعده خلاف آمد و آن قول مزور.
ناصرخسرو.
جهان آینه است و درو هر چه بینی
خیال است و ناپایدار و مزور.
ناصرخسرو.
این گنج صرف دارد و آواز در میان نه
و آن همچو صفر خالی ، آوازه ٔ مزور.
خاقانی .
|| دروغی . دروغین . جعلی . کاذب . غیرحقیقی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). که باطن آن جز ظاهر است . ظاهر بخلاف باطن :
زر مغشوش کم بهاست برنج
زعفران مزور است زریر.
ناصرخسرو.
خود را زره مدحت منحول و مزور
مداح نماینده به ممدوح نمایان .
سوزنی .
تا خط زهد تو مزور نشد
دیده بدو تر شد و او تر نشد.
نظامی .
و بعد از دو روز پسر مزور را باز فرستادند.
(جهانگشای جوینی ).
- خط مزور ؛ خط جعلی . خطی که از روی خط دیگری نویسند. خط تقلیدی و ساختگی و مجعول :
روز و شب جز خط مزور نیست
خیز و خط بر خط مزور کش .
خاقانی .
جز خط مزور شب و روز
حاصل چه از این سرای دیگر.
خاقانی .
|| خط فرودینه ، که خط هفتم از هفت خط جام جم باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به خط (ترکیب خط مزور و خط فرودینه ) شود.
- قول مزور ؛ سخن بی اساس . گفتار کاذب . قولی که هر بار مغایر قبل باشد :
مرقول مزور سخنی باشد کانرا
گوینده دگرگونه کند ساعت دیگر.
ناصرخسرو.
- نامه ٔ مزور ؛ نامه ٔ جعلی . نامه ٔ دروغی .نامه ٔ کذب آمیز. نامه ای که به نام دیگری جعل شده باشد: گفت چه گوئید اندر مردی که نامه ٔ مزور از من به عبداﷲالخزاعی برده است و بر من تزویر کرده از بهر فایده ٔخویش . (تاریخ بیهقی ).
|| بدل . مصنوع . ساختگی . قلب . الم غلمی . قلابی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و هرگاه که بر ناقدان حکیم و استادان مبرز گذرد به زیور مزور او التفات ننماید. (کلیله و دمنه ).
برده مهش ز مقنع عیدی به چاه سیم
آب چه مقنع و ماه مزورش .
خاقانی .
چون ماه نخشبند مزور از آن چومن
انجم فروز گنبد هر انجمن نیند.
خاقانی .
- دینار مزور ؛ دینار مغشوش . دینار تقلبی :
بگذارش تا بدین همی خرد
دینار مزور و حطامش را.
ناصرخسرو.
- زر مزور ؛ زر ناسره . زر غش دار. مقابل زر زده :
چون زر مزور نگر آن لعل بدخشیش
چون چادر گازر نگر آن برد یمانیش .
ناصرخسرو.
|| آراسته شده . بر پای داشته شده و راست و نیکو کرده شده . (از منتهی الارب ) :
بر پری روی سلیمانی برافشاندیم پاک
حله ها کز اشک داوودی مزور ساختیم .
خاقانی .
|| شتر که سینه ٔ آن از دست مُذمِّر وقت برآوردنش از شکم مادر کژ شده باشد و بعد اصلاح و راست کردن هم کژ باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || (اِ) آش تزویر و آشی که برای تسلی بیمار پزند. (ناظم الاطباء).آنچه از قسم غذا برای تسلی بیمار پزند و طعام نرم که مریض را دهند. مزوره . (آنندراج ) (غیاث ). آش نرم . (ناظم الاطباء). مزورة. طعامی بی رمق و برساخته و خوش صورت که بیماران را پزند. طعام مریض . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
وز مزوّر چو به مرغ آیم باز
مرغ پران شوم ان شأاﷲ.
خاقانی .
و اندر تب اگر مزوری سازم
اشک تر من تمشک من باشد.
خاقانی .
بجنب طبقهای نقل تو شاها
طبقهای گردون نماید مزور.
خاقانی .
بیمار دل بخورد مزور نمیرسد
کورا دوا مفرح اکبر نکوتر است .
خاقانی .
برغم سیاهان شه پیل بند
مزور همیخورد از آن گوسفند.
نظامی .
هر دم مزوری کنم از هر سخن چه سود
بیمار اوست چند نماید مزورم .
عطار.
جوهری بیمار عرضی می توانی به شدن
سبزیی گر اززمرد در مزور میکنی .
ملاطغرا (آنندراج ).
زشت باشد نزلهای آسمانی پیش روی
همچوبیماران نظرسوی مزور داشتن .
قاآنی .
ورجوع به مزوره و مزورة شود.
... ادامه
419 | 0
مترادف: تزويرگر، حقه باز، دورو، رياكار، فريبنده، محيل، مكار، منافق
متضاد: بي ريا، مخلص
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) [عربی] [قدیمی]
مختصات: (مَ) [ ع . ] (اِمف .)
الگوی تکیه: WWS
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: mozavver
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 253
شمارگان هجا: 3
دیگر زبان ها
انگلیسی
hypocrite | canter
ترکی
mazur
فرانسوی
mazur
آلمانی
mazur
اسپانیایی
mazur
ایتالیایی
mazur
عربی
منافق | مراء , سراء
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "مزور" در زبان فارسی به معنای "فریب‌دهنده" یا "دروغین" است. این کلمه از ریشه "زور" به معنای "فریب" و با پیشوند "م" تشکیل شده است. در دستور زبان و نگارش فارسی، نکاتی وجود دارد که می‌توان به آنها توجه کرد:

  1. نحوه نگارش: کلمه "مزور" به صورت درست و بدون اعراب‌گذاری "مزور" نوشته می‌شود. در متون رسمی، بهتر است از نوشتن اعراب پرهیز کرد.

  2. نوع کلمه: "مزور" یک صفت است و می‌تواند برای توصیف اسم‌های مختلف به کار رود. مثلاً: "سخنان مزور"، "شخصیت مزور".

  3. تطابق: این کلمه باید با اسم‌هایی که توصیف می‌کند از نظر عدد و جنس هماهنگی داشته باشد. به عنوان مثال: "شخص مزور" (مفرد) و "اشخاص مزور" (جمع).

  4. جملات معنادار: در جملات، این کلمه باید به گونه‌ای به کار رود که مفهوم آن روشن باشد. به مثال زیر توجه کنید:

    • "سخنان او مزور هستند و نمی‌توان به آنها اعتماد کرد."
  5. استفاده‌های غیررسمی: اگرچه "مزور" یک واژه رسمی و ادبی است، اما در مکالمات غیررسمی هم ممکن است استفاده شود. اما باید دقت کرد که مناسب با موضوع و مخاطب باشد.

با رعایت این نکات می‌توانید از کلمه "مزور" به صورت صحیح و مؤثر در نگارش‌ها و مکالمات خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. او با رفتار مزورانه‌اش نتوانست اعتماد دوستانش را جلب کند.
  2. لازم است تا از افراد مزور دوری کنیم تا آسیب‌بینیم.
  3. در این داستان، شخصیت اصلی یک مزور است که همواره در تلاش برای فریب دیگران بود.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری