جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: مست . [م ُ ] (اِ) گله و شکوه و شکایت . (برهان ). شکایت . (جهانگیری ) (انجمن آرا). گله . (غیاث ). شکوی : بخت نخواهد گرفت دست من مستمند چرخ نخواهد شنید مست من مستهام . فلکی . - بمست ؛ گله مند. گله دار. باگله : ای از ستیهش تو همه مردمان بمست دعویت صعب و منکر و معنیت خام و سست . لبیبی . کز او مرگ را گشت چنگال سست شد از دست او پیش یزدان بمست . اسدی . || غم واندوه . (برهان ) (جهانگیری ). درد : چو مخموران ز باده بود مستم هم از باده گرفتن چاره جستم . (ویس و رامین ). من این مست گران را با که گویم من این بیداد را داد از که جویم . (ویس و رامین ). چرا همواره چونین مستمندی چرا این مست جانت را پسندی . (ویس و رامین ). 1-اسم
2- سرخوش، نشئه، نشئه ناك، مي زده، شراب زده، ملنگ، كيفور
3- خمار، خمارين، خمارآلود، خمارآلوده، مخمور
4- خراب، طافح
5- مدهوش، لايعقل
6- بي خود، بي خويشتن، از خودبي خود، مجذوب
7- بي خبر، غافل، غفلت زده
8- هيجان زده
9- مغرور، متكبر drunk, drunken, intoxicated, plastered, groggy, tipsy, soused, boozy, languorous, instable, loaded سكران، ثمل، سكير، الثمل، عربيد، حفلة سكر sarhoş ivre betrunken ebrio ubriaco خورده، سرمست، خنگ، لول، سست، تلو تلو خورنده، تلو تلو خور، وابسته به مشروب، ضعیف، پژمرده، بی ثبات، نااستوار، بی استحکام، متزلزل، بی عزم، مملو، پر، پربار، بار شده، دارای پول زیاد، مس
کلمه "مست" در زبان فارسی از جنبههای مختلف قابل بررسی است. در زیر به beberapa قاعده نگارشی و زبانشناختی مربوط به این کلمه اشاره میشود:
1. تعریف و معانی
"مست" به معنای شیدا، مست و نشئه است و معمولاً در ارتباط با حالت ناشی از نوشیدنیهای الکلی یا هیجان و عشق به کار میرود.
2. جملات توصیفی
کلمه "مست" میتواند به عنوان صفت در جملات و عبارات توصیفی استفاده شود. به عنوان مثال:
"او در این شب زیبا، مست از عشق و شوق بود."
3. استفاده در شعر و ادب
کلمه "مست" در شعرهای فارسی با معانی گوناگون به کار میرود و میتواند احساسات عمیق و حالتهای روحی را منتقل کند. به عنوان مثال:
شاعران معمولاً از "مست" برای توصیف حالتی روحی استفاده میکنند.
4. قواعد املایی
واژه "مست" به صورت صحیح و بدون هیچگونه تغییر املایی نوشته میشود. همچنین در نوشتار رسمی و غیررسمی میتوان آن را به همین شکل استفاده کرد.
5. توجه به سیاق
در محل استفاده از این کلمه، توجه به سیاق جمله مهم است. "مست" میتواند به حالتهای مثبت (شیدایی) یا منفی (نوشیدن الکلی) اشاره کند.
6. نقاط قوت و ضعف
وقتی از "مست" در متونی استفاده میشود که بار معنایی غنی و عاطفی دارند، میتواند به زیبایی متن بیفزاید، اما باید دقت کرد که در کلمات علمی یا رسمی کمتر از این نوع واژهها استفاده شود.
با رعایت نکات فوق، میتوان به شیوهای درست و زیبا از کلمه "مست" در نوشتار و گفتار فارسی استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
او بعد از خوردن چند لیوان شراب کاملاً مست شده بود و نمیتوانست به درستی راه برود.
در جشن تولدش، همه دوستانش به شادی و خنده بودند و جو مستی و شادی در فضا حاکم بود.
بوی گلهای بهاری و آواز پرندگان، دل او را مست کرده بود و نمیتوانست از زیبایی طبیعت دل بکند.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: خورده، سرمست، خنگ، لول، سست، تلو تلو خورنده، تلو تلو خور، وابسته به مشروب، ضعیف، پژمرده، بی ثبات، نااستوار، بی استحکام، متزلزل، بی عزم، مملو، پر، پربار، بار شده، دارای پول زیاد، مس