جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: مسن . [ م ُ س ِن ن ] (ع ص ) کلان سال . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). سال دیده . مرد پیر. بزاد. (ناظم الاطباء). پیر سالخورده . (غیاث ) (آنندراج ). بسیارزاد. (بحر الجواهر). سال دار. سالخورد. سالخورده . پیر سالخورد. سالمند. (یادداشت مرحوم دهخدا). آن که سالهای بسیار از عمر او گذشته است . || چنانچه ابن الاثیر گفته عبارت است از داخل شدن کودک به سال سوم از ولادت و این لفظ از «سن » که به معنی دندان است مشتق میباشد و مؤنث آن مسنة است . لکن مطرزی گوید: این لفظ از «سن » به معنی دندان مشتق هست ، ولی منظور از دندان چهارپایان میباشدکه پا به سن سه سالگی نهادند، گویند: چهارپا مسن و بزرگ شده است . کذا فی بحر الرموز فی کتاب الزکاة. (ازکشاف اصطلاحات الفنون ). || گاو دوساله ٔ بزاد برآمده . (مهذب الاسماء). گوساله ٔ دوساله و بزاد برآمده . ج ، مَسان ّ. (دهار). || مأخوذ از سن به معنی دندان ، چهارپائی که داخل هشتمین سال زندگیش شده . ج ، مَسان ّ. شتر سالخورده . (از اقرب الموارد). اسم بزرگ سال، پير، جاافتاده، ريش سفيد، زال، سال خورده، سال ديده، سالمند، شيخ، فرتوت، كلان سال، كهن سال، معمر برنا، جوان، خردسال elderly, old, aged عجوز، كهل، كهولي، كبير eskimiş vieux alt viejo vecchio سالخورده، قدیمی، پیر، کهنه، عتیق، گذشته، سالار
... ادامه
447|0
مترادف:اسم بزرگ سال، پير، جاافتاده، ريش سفيد، زال، سال خورده، سال ديده، سالمند، شيخ، فرتوت، كلان سال، كهن سال، معمر
کلمه "مسن" در زبان فارسی به معنای "سالمند" یا "پیر" است و برای توصیف افرادی به کار میرود که سن بالایی دارند. در زیر به برخی نکات نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه اشاره میشود:
نحوه نوشتن: کلمه "مسن" به صورت واحد و بدون فاصله یا علامت نگارشی نوشته میشود.
نوع استفاده: این کلمه معمولاً به عنوان صفت به کار میرود و میتواند قبل از اسم بیاید. برای مثال: "مرد مسن" یا "زن مسن".
مفاهیم مرتبط: کلمه "مسن" میتواند معادلهایی همچون "پیر" و "سالمند" داشته باشد، ولی ممکن است بار معنایی متفاوتی نسبت به این کلمات داشته باشد. "مسن" معمولاً به افراد با رفتار یا شخصیت جدیتر و با تجربهتر اشاره دارد.
جنسیت: این کلمه به صورت غیرجنسیتی استفاده میشود، اما برای دقت در نوشتار، میتوان به کلمهای که به آن اشاره میشود، توجه کرد (مثلاً "مرد مسن" و "زن مسن").
قواعد صرفی: این کلمه غیرقابل تصریف است و به شکل "مسن" باقی میماند.
استفاده در جملات: در جملات، کلمه "مسن" معمولاً به عنوان وصفی در کنار اسم ظاهر میشود. مثلاً: "او یک مرد مسن و با تجربه است."
اگر سوال خاصی درباره استفاده از این کلمه یا نکات مربوطه دارید، خوشحال میشوم که کمک کنم!
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
پدربزرگم فردی مسن و با تجربه است که همیشه داستانهای جالبی از جوانیاش تعریف میکند.
با وجود اینکه او مسنتر از بقیه دوستانش است، اما هنوز هم روحیهی جوانی دارد و به ورزش علاقهمند است.
در جلسهی گروهی، نظرات افراد مسنتر همیشه ارزشمند و قابل توجه هستند، زیرا تجارب زیادی را در زندگی کسب کردهاند.