جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

moštari
customer  |

مشتری

معنی: مشتری . [ م ُت َ ] (ع ص ) خرنده . (منتهی الارب ). خریدار. (از محیط المحیط). خریدار گاهی به معنی فروشنده . (غیاث ) (آنندراج ). خرنده و آن که چیزی میخرد. خریدار :
نگین بدخشی بر انگشتری
ز کمتر، به کمتر خرد مشتری .
ابوشکور.
راست چو کشته شوند و زار و فکنده
آیدشان مشتری و آید دلال .
منوچهری .
ای عجبی تا بوند ایشان زنده
نایدشان مشتری تمام و بسنده .
منوچهری .
به مشتریت گمانی برم به همت و طبع
که همچو حورلطیفی و همچو نور قوی .
منوچهری .
صدرزمه ٔ فضل بازبسته
یک مشتریم نه پیش دکان .
خاقانی .
اول از خود بری توانم شد
پس تو را مشتری توانم شد.
خاقانی .
از تو به جان و دلی مشتریم وصل را
راضیم ار زین قدر بیع به سر میبرد.
خاقانی .
او جوهر است گو صدفش در جهان مباش
درّ یتیم را همه کس مشتری بود.
سعدی .
بدرکرد ناگه یکی مشتری
به خرمائی از دستم انگشتری .
سعدی .
که بودش نگینی در انگشتری
فرومانده در قیمتش مشتری .
سعدی .
|| (اِ) نام مرغی است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || (اصطلاح کیمیا) به اصطلاح کیمیاگران و مهوسان مشتری به معنی ارزیز است که به هندی رانگ گویند. (غیاث ) (آنندراج ). در اصطلاح کیمیاگران ، کنایه از رصاص قلعی است . (مفاتیح ). به لغت اکسیریان ، قلعی است . (فهرست مخزن الادویه ). به اصطلاح اهل کیمیا، ارزیز. (ناظم الاطباء).
... ادامه
432 | 0
مترادف: 1-اسم 2- بايع، خريدار 3- طرفدار 4- خواهان، خواستار، مايل 5- ارباب رجوع، 6- برجيس
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) [عربی]
مختصات: ( ~.) [ ع . ] (اِ.)
الگوی تکیه: WWS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: moStari
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 950
شمارگان هجا: 3
دیگر زبان ها
انگلیسی
customer | client , Jupiter , patron , casual , chap , vendee
ترکی
müşteri
فرانسوی
client
آلمانی
kunde
اسپانیایی
cliente
ایتالیایی
cliente
عربی
زبون | عميل زبون , شخص , عميل
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "مشتری" در زبان فارسی به معنای فردی است که کالا یا خدماتی را خریداری می‌کند. برای استفاده صحیح از این کلمه و نگارش آن، می‌توان به برخی از قواعد و نکات نگارشی اشاره کرد:

  1. مفرد و جمع: "مشتری" در حالت مفرد به کار می‌رود و جمع آن "مشتریان" است.

  2. زبان رسمی و غیررسمی: می‌توان از این کلمه در هر دو نوع زبان رسمی و غیررسمی استفاده کرد، اما در متن‌های رسمی باید توجه داشت که جمله بندی و ساختار آن مناسب باشد.

  3. حالت نکره و معرفه:

    • حالت نکره: "یک مشتری"
    • حالت معرفه: "مشتری" یا "این مشتری"
  4. ترکیبات: این واژه می‌تواند با واژه‌های دیگر ترکیب شود، مانند:

    • مشتری مداری
    • رضایت مشتری
    • جذب مشتری
  5. قواعد نگارش: در نوشتار، توجه به فاصله بین کلمات و استفاده صحیح از علائم نگارشی ضروری است. به‌عنوان مثال:

    • "مشتری به فروشگاه آمد."
    • "مشتری به دنبال خدمات بهتر است."
  6. همنشینی با صفت‌ها: این کلمه می‌تواند با صفات مختلف ترکیب شود:
    • مشتری وفادار
    • مشتری جدید

با رعایت این نکات، می‌توانید از کلمه "مشتری" به درستی و به طور مؤثر در نوشتار خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. مشتریان همیشه در جستجوی بهترین خدمات و محصولات هستند.
  2. فروشگاه ما برای جذب مشتریان بیشتر، تخفیف‌های ویژه‌ای ارائه می‌دهد.
  3. نظرات مشتریان به ما کمک می‌کند تا کیفیت خدمات‌مان را بهبود ببخشیم.

واژگان مرتبط: موکل، خورشید، حامی، پشتیبان، ولینعمت، حافظ، دوست، مرد، شکاف، جوانک، ترک، فک، خریدار

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری