جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: معبر. [ م َ ب َ ] (ع اِ) گذرگاه رود. (مهذب الاسماء). جای گذار از کرانه ٔ دریا و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). جای گذشتن از دریا. (غیاث ). کرانه ٔ رود یا دریا مهیا برای گذشتن . (از اقرب الموارد) (ازمحیطالمحیط). ج ، معابر. (ناظم الاطباء) : بسا رودهایی که تو عبره کردی که آن را نبوده ست پایاب و معبر. فرخی . بود آهنگ نعمتها همه ساله به سوی تو بود آهنگ کشتیها همه ساله به معبرها. منوچهری . وز خلق چون تو غرقه بسی کرده ست این بحر بی کرانه و بی معبر. ناصرخسرو. از این دریای بی معبر به حکمت بباید ای برادر می گذشتن . ناصرخسرو. شها چو آید دریای کینه ٔ تو به جوش ز هیچ روی نبینند معبر آتش و آب . مسعودسعد (دیوان چ یاسمی ص 24). بس بس گلاب جود که دریا فشانده ای غرقه شدم سفینه به معبر نکوتر است . خاقانی . بدسگالش کجا ز بحر نیاز کشتی جان به معبر اندازد. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 125). || محل عبور و جای گذار و گذرگاه و راه . (ناظم الاطباء). جای عبور و محل گذر. (غیاث ) (آنندراج ). گذار. گدار. گذرگاه . جای گذر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چون لشکر غز در ایشان رسید روز شده بود وآفتاب طلوع کرده و معبر تافته و عبور متعذر شده . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 227). - معبر عام ؛ گذرگاه عموم . شارع عام . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). - معبر کردن ؛ عبور کردن . گذر کردن : باز اگر بیگانه ای معبر کند حمله بر وی همچو شیر نر کند. مولوی (مثنوی دفتر پنجم ص 188). 1- خدك، خيابان، راه، عبورگاه، گذر، گذرگاه، محل عبور
2- گدار، گذرگاه رودخانه passage, crossing, crossover, ferryboat, pass, passageway, ferry, passover, passway, cut, ferry bridge, ford, railway crossing العبور geçit traversée kreuzung cruce attraversamento پاساژ، عبور، تصویب، محل تقاطع، عبورجاده، دو راهه، همگذری، دو رگه، چلیپایی، رد، راهرو، غلام گردش، جسر، تسلیم، برش، قطع، بریدگی، شکاف، مقطع
کلمه "معبر" در زبان فارسی به معنای راهی برای عبور یا گذر است و میتواند در جملهها و متون مختلف به کار رود. برای استفاده صحیح از این کلمه، میتوان به چند قاعده و نکته نگارشی توجه کرد:
جایگاه کلمه در جمله: "معبر" میتواند به عنوان اسم، فاعل یا مفعول در جمله استفاده شود. مثلاً:
"این معبر بسیار شلوغ است."
"او به معبر رسید."
نکات نگارشی:
در صورتی که "معبر" در وسط جمله قرار گیرد، باید به القای معانی دقت کرد. مثلاً: "در معبر روزانهاش، با دوستانش دیدار کرد."
در نوشتههای رسمی یا ادبی، استفاده از کلمات هممعنی یا مرتبط میتواند به غنای متن کمک کند. مانند "گذرگاه"، "راه"، و "عبور".
استفاده مجازی: "معبر" ممکن است به صورت مجازی نیز به کار رود، مثلاً در متون ادبی یا فلسفی:
"زندگی معبری است که هرکس باید آن را طی کند."
قواعد صرف و نحو:
"معبر" یک اسم مذکر است، بنابراین در جملههایی که به ضمایر اشاره میشود، باید دقت کنید که با این جنسیت همخوانی داشته باشد:
"این معبر، خطرناک است." (در اینجا "این" به "معبر" اشاره دارد و همجنس است.)
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "معبر" به طور مؤثر و درست در متون فارسی استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
معبر اصلی شهر در ساعت شلوغی همیشه مملو از خودروها و عابران است.
معبر کوهستانی که از آن عبور میکنیم، مناظر طبیعی زیبا و چشمنوازی دارد.
او به عنوان یک معبر فرهنگی، سعی دارد که تفاوتهای بین فرهنگها را به خوبی توضیح دهد.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: پاساژ، عبور، تصویب، محل تقاطع، عبورجاده، دو راهه، همگذری، دو رگه، چلیپایی، رد، راهرو، غلام گردش، جسر، تسلیم، برش، قطع، بریدگی، شکاف، مقطع