جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

monāfeq
hypocrite  |

منافق

معنی: منافق . [ م ُ ف ِ ] (ع ص ) آنکه کفر پنهان دارد. (مهذب الاسماء). کسی که در آشکار دعوی مسلمانی کند و در نهان کفر ورزد. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). دارای نفاق و دورویی در دین یعنی پنهان کردن کفر و آشکار نمودن ایمان . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). آنکه به زبان اظهار ایمان کند و کفر را در قلب خود نهان دارد. (از اقرب الموارد). آنکه اعتقاداً کفررا پنهان دارد و قولاً ایمان را آشکار سازد. (از تعریفات جرجانی ). کسی که اسلام را ظاهر کرده و در باطن کافر است ، و نفاق در اصل مخالفت ظاهر با باطن است . (فرهنگ علوم نقلی سجادی ) : یا أیها النبی جاهد الکفار و المنافقین و اغلظ علیهم . (قرآن 73/9).
ای منافق یا مسلمان باش یا کافر به دل
چند باید با خداوند این دو الک باختن .
ناصرخسرو.
با آل او روم سوی او نیست هیچ باک
برگیرم از منافق ناکس شناعتش .
ناصرخسرو.
عقل تو ایدر ز بهر طاعت و علم است
پس تو چرایی بد و منافق و طرار.
ناصرخسرو.
توحید منافقان به زبان است و توحید عام به اعتقاد. (کیمیای سعادت چ احمد آرام ص 801). به زبان لااله الااﷲ بگوید و به دل اعتقاد ندارد و این توحید منافق است . (کیمیای سعادت ایضاً صص 799 - 800). اول توحید منافق است و آن پوست پوست است . (کیمیای سعادت ایضاً ص 800).
پیش کان پیر منافق بانگ قامت دردهد
غارت عقل و دل جان را هلا آواز ده .
سنائی (دیوان چ مصفا ص 531).
عالم پیر منافق تا مرقعپوش گشت
خرقه پوشان الهی زیر یکتایی شدند.
سنائی (دیوان ایضاً 89).
در دل من ساختی جای خود و چونین سزد
زآنکه در دوزخ بود جای منافق ساخته .
جمال الدین عبدالرزاق (دیوان چ وحید دستگردی ص 319).
از عقل پرس راه که پیری موحد است
مسپر پی خیال که دزدی منافق است .
کمال الدین اسماعیل .
یا چون منافقانی پر بند و پیچ پیچ
«خشب مسنَّده » ز برای تو منزل است .
کمال الدین اسماعیل (دیوان چ حسین بحرالعلومی ص 315).
روی جهان را چون دلهای منافقان سیاه کرده بود. (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 124).
مؤمنان را برد باشد عاقبت
بر منافق مات اندر آخرت .
مولوی .
در نماز و روزه و حج و زکات
با منافق مؤمنان در برد و مات .
مولوی .
آن منافق با موافق در نماز
از پی استیزه آید نی نیاز.
مولوی .
دلی معلق متردد میان کفر و ایمان و آن دل منافق است . (مصباح الهدایه چ همایی ص 99). نور عمل بر دوگونه است : ذاتی ... و عارضی و آن منافقان راست . (مصباح الهدایه ایضاً ص 285). پس این خطاب نازل گشت و موافق از منافق ممیز شد. (مصباح الهدایه ایضاً ص 224). || دورو. دورنگ . ریاکار و مکار. (از ناظم الاطباء). دوزبان . دودل . دورو. ذوالوجهین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
هر کو نه چنین بود منافق باشد
مردم نبود هرکه نه عاشق باشد.
(از قابوسنامه ).
ازفعل منافقی و بی باک
وز قول حکیمی و خردمند.
ناصرخسرو.
هر چند هست بدسار، از مرد بدتر نیست
با فعل بد منافق جز مار کور و کر نیست .
ناصرخسرو.
منافق است جهان گر بناگزیر حکیم
بجویدش به دل و جان از او حذر دارد.
ناصرخسرو.
اگر منافق بود گوید ندانم . (کیمیای سعادت چ احمد آرام ص 874).
هرکه در راه عشق صادق نیست
جز مرائی و جز منافق نیست .
سنائی (دیوان چ مصفا ص 400).
یاران موافق را شربت ده و پرپر ده
پیران منافق را ضربت زن ودم دم زن .
سنائی (ایضاً ص 257).
گر نگویی تو صادقی باشی
ور بگویی منافقی باشی .
سنائی (حدیقةالحقیقة چ مدرس رضوی ص 115)
ذباب وار به هر در نرفتم و نروم
وگر روم ز در تو منافقم چو ذباب .
سوزنی .
منافق توانی بدن ورنه پس
به یک دل دو دل چون نگه داشتی .
جمال الدین عبدالرزاق (دیوان چ وحید ص 429).
در کار هیچ دوست منافق نبوده ام
بر مرگ هیچ خصم شماتت نکرده ام .
خاقانی .
استرضای جوانب از موءالف و مجانب و اقارب و اباعد... و منافق و مناصح ... تمام به اتمام رسانید. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 172). ابواب خوف و طمع بر منافق و موافق گشاده و اسباب بیم و اومید موالی و معادی را ساخته باشیم . (مرزبان نامه چ قزوینی ص 201).
چون مار خاک می خورم ایرا که همچو موش
پرحیلت و منافق و طرار نیستم .
کمال الدین اسماعیل (دیوان چ حسین بحرالعلومی ص 197).
در خرقه از این بیش منافق نتوان بود
بنیاد از این شیوه ٔ رندانه نهادیم .
حافظ.
ز دوستان منافق چنان رمیده دلم
که پیش روی ز الماس می کنم دیوار.
عرفی شیرازی .
- منافق پیشه ؛ آنکه پیشه و رفتار منافقان دارد. آنکه چون منافقان دوروی باشد. آنکه باطن برخلاف ظاهر دارد :
در ریای خود منافق پیشه ای
در نفاق خود ز حد بگذشته ای .
عطار.
- منافق سار ؛ منافق نهاد. دوروی : از دام دورنگی این گرگ نهاد یوسف خوار و راکع پست منافق سار... که به شب هزار میخی در گردن افگند و بامداد گریبان مجروح کند، هیچ وجد و حالت نی . (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 93).
- منافق وار ؛ مانند منافق . همچون منافقان . منافقانه : منافق وار به زبان اضطرار تضرع و زاری پیش آورد. (سندبادنامه ص 133).
یامنافق وار عذر آری که من
مانده ام در نفقه ٔ فرزند و زن .
مولوی .
رجوع به منافقانه شود.
|| عطارد را منجمان منافق نامند بدان جهت که به زعم آنان با سعد سعد است و با نحس نحس ... و رجوع به حاشیه ٔ کتاب حیاةالحیوان کمال الدین دمیری چ مصر ج 1 ص 35 و دیوان مختاری چ همائی حاشیه ٔ صص 705 - 706 شود.
... ادامه
776 | 0
مترادف: 1-صفت 2- دورو، رياكار، مزور
متضاد: صادق 1- غماز 2- كافر
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم، صفت) [عربی]
مختصات: (مُ فِ) [ ع . ] (اِفا.)
الگوی تکیه: WWS
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: monAfeq
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 271
شمارگان هجا: 3
دیگر زبان ها
انگلیسی
hypocrite
ترکی
ikiyüzlü
فرانسوی
hypocrite
آلمانی
heuchler
اسپانیایی
hipócrita
ایتالیایی
ipocrita
عربی
منافق
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "منافق" در زبان فارسی به معنای کسی است که در باطن با چیزی مخالف است، اما در ظاهر موافق جلوه می‌کند. در اینجا به برخی قواعد نگارشی و نحوه استفاده از این کلمه اشاره می‌کنم:

  1. نوشتار صحیح: کلمه "منافق" باید به صورت صحیح نوشته شود و از اشتباهات املایی دوری شود.

  2. نقطه‌گذاری: در جمله‌هایی که این کلمه به کار می‌رود، باید از نقطه‌گذاری صحیح استفاده شود. به عنوان مثال:

    • او یک منافق است؛ زیرا وعده‌هایش را برآورده نمی‌کند.
  3. فعل مورد استفاده: معمولا کلمه "منافق" با افعالی مانند "هست"، "به نظر می‌رسد" و "دیده می‌شود" به کار می‌رود. به عنوان مثال:

    • در بین افراد، برخی منافق هستند.
  4. تعداد و نوع جمله: این کلمه می‌تواند در جملات معقد و ساده به کار برود. به طور کلی، باید مراقب بود که مفهوم آن به درستی منتقل شود.

  5. توجه به بافت معنایی: هنگام استفاده از "منافق"، باید توجه داشت که این کلمه بار معنایی منفی دارد و در متن‌های عاطفی یا جدی معمولاً به کار می‌رود.

  6. استفاده از مترادف‌ها: در بعضی موارد می‌توانید از مترادف‌ها یا واژه‌های نزدیک به معنی "منافق" استفاده کنید، مانند "دروغگو" یا "ریاکار"، ولی با توجه به وجه تمایز معنایی آنها، باید در انتخاب دقیق دقت داشته باشید.

  7. ترکیب با صفت‌ها: ممکن است این کلمه به همراه صفت‌هایی مانند "کاذب"، "ریاکار" و... به کار برود:
    • او فردی ریاکار و منافق است.

از این قواعد می‌توانید در نوشتارهای خود استفاده کنید تا به وضوح و دقت متن خود بیفزایید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. در جمع‌های اجتماعی، همیشه باید مراقب بود که با منافق‌ها همراه نشویم و به آن‌ها اعتماد نکنیم.
  2. رفتارهای او نشان می‌دهد که از ابتدا یک منافق بوده و هیچ‌گاه نیت واقعی‌اش را فاش نکرده است.
  3. وقتی حقیقت برملا شد، همه متوجه شدند که او یک منافق است و هیچ‌گاه به قول‌هایش عمل نکرده است.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری