جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: مند. [ م َ ](پسوند) یعنی خداوند، با کلمه ٔ دیگر ترکیب کنند و تنها مستعمل نشده چون مستمند و دردمند و روزی مند و آزمند و آه مند. (فرهنگ رشیدی ). به معنی صاحب و خداوند باشد و بیشتر در آخر کلمات آید، همچو دولتمند؛ یعنی صاحب دولت و ارجمند؛ یعنی صاحب و خداوند قدر و قیمت و حاجتمند و دردمند هم از این قبیل است به معنی صاحب درد و غمناک . (برهان ) (آنندراج ). از جمله حروفی است که همیشه به آخر اسم ملحق می گردد و معنی دارایی و خداوندی به آن می دهد، مانندارجمند؛ یعنی خداوند قدر و قیمت و حاجتمند؛ یعنی صاحب حاجت و محتاج و دردمند؛ یعنی دارای درد و خردمند؛یعنی دارای خرد و عقل . (ناظم الاطباء). در پهلوی ، مند و نیز اومند . اوستایی ، منت . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). مزید مؤخری است که معمولاً به آخر اسم معنی درآید و تصاحب و مالکیت را رساند، مانند: آبرومند. آرزومند. آزمند. آگه مند. آهمند. آهومند. ادراک مند. ارادتمند. ارمند. اصل مند. اقبالمند. اندوهمند. اندیشمند. اندیشه مند. بخت مند. بزه مند. بهره مند. بیدادمند. پندمند. پورمند. پیروزمند. ثروتمند. حاجتمند. حسرتمند. خارمند. خجلتمند. خردمند. خطرمند. خندانمند. خواهشمند. دانشمند. دردمند. دولتمند. رحم مند. رضامند. رنجمند. روزی مند. زورمند. زهرمند. زیانمند. سازمند. سالمند. سخاوتمند. سزامند. سعادتمند. سودمند. شرافتمند. شره مند. شعورمند. شکایتمند. شکوهمند. شکْوه مند. طالعمند. عفومند. عقلمند. عقیده مند. علاقه مند. عیالمند. غیرتمند. فراستمند. فرمند. فرهمند. فضیلت مند. فیروزمند. قرضمند. قیمت مند. کارمند.کرامند. کراهتمند. کندمند. گره مند. گله مند. مزدمند.مستمند. مهرمند. نیازمند. نیرومند. نیومند. هنرمند.هوشمند. یارمند. یالمند. (یادداشت مرحوم دهخدا). || در کلمه ٔ کشتمند معنی جای دهد نظیر زار در کشتزار به معنی مزرعه . (یادداشت ایضاً). || مزید مؤخر امکنه : میمند. بیمند. فیروزمند. (در سیستان ). هیرمند = هیلمند. (یادداشت مرحوم دهخدا). mind عقل، رأي، ذاكرة، ذكاء، مزاج، رغبة، نية، نفس روح، ذكرى، وجهة نظر، ضمير وجدان، تذكر، تعهد، راقب، حذر، عارض، رعى طفلا، أطاع، إنتبه إلى
عقل|رأي , ذاكرة , ذكاء , مزاج , رغبة , نية , نفس روح , ذكرى , وجهة نظر , ضمير وجدان , تذكر , تعهد , راقب , حذر , عارض , رعى طفلا , أطاع , إنتبه إلى
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "مند" در زبان فارسی به عنوان پسوند در برخی از واژهها به کار میرود و به معنای "داشتن" یا "مربوط به" است. در زیر به بررسی قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه میپردازیم:
استفاده به عنوان پسوند:
"مند" به عنوان پسوند به انتهای کلمات میچسبد و به معنای داشتن یا متعهد بودن به چیزی در میآید. مثل "خیرمند" به معنای کسی که خیر را داشته باشد.
لحن و رسم الخط:
"مند" باید به صورت جدا نوشته شود، مگر اینکه بخشی از کلمهای باشد. همچنین، در نوشتن و نگارش باید به فاصله بین کلماتی که "مند" به آنها افزون شده توجه شود.
معانی و معادلها:
بسته به کلمهای که "مند" به آن افزوده میشود، معانی مختلفی ممکن است به وجود آید. برای مثال:
"علم" + "مند" = "علممند" به معنای دارای علم
"نیک" + "مند" = "نیکمند" به معنای دارای نیکی
قواعد دستوری:
وقتی که "مند" به کلمات اضافه میشود، غالباً به اسمها یا صفات افزون میشود و نوعاً از نوع اسمی است. لذا در جمله سازی به عنوان صفت عمل میکند.
نگارش صحیح:
باید توجه داشت که در نگارش صحیح، "مند" به طور صحیح و بدون اشتباهات املایی نوشته شود.
جایگاه در جمله:
"مند" معمولاً در جملات توصیفی به کار میرود و میتواند به عنوان صفت برای توصیف یک اسم دیگر عمل کند.
با رعایت این نکات میتوان به درستی از کلمه "مند" استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
او با تلاش و پشتکار خود، به موفقیتهای بزرگی دست یافت و دیگران را به تلاش بیشتر ترغیب کرد، زیرا همیشه میگفت: «زندگی به ما مند و امکان را میدهد که پیشرفت کنیم.»
در کلاسی که بر روی تفکر انتقادی تمرکز داشتیم، معلم توضیح داد که چگونه ایدههای جدید میتوانند به صورت مند در ذهن ما شکل بگیرند.
کتابهای او به قدری جذاب و پرمحتوا بودند که بلافاصله بعد از مطالعه، تاثیر عمیقی بر روی ذهن خواننده میگذارد و او احساس میکند با افکار جدیدی مند شده است.