جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

fruitful  |

میوه دار

معنی: میوه دار. [ می وَ / وِ ] (اِ مرکب ) (میوه + دار، درخت ) درخت میوه . دار میوه . درخت که بر دهد :
اگر زندگانی بود دیرباز
بدین دیرخرم بمانم دراز
یکی میوه داری بماند ز من
که ماند همی بار او بر چمن .
فردوسی .
بر او بر ز هر گونه ای میوه دار
فراوان گیا بود بر کوهسار.
فردوسی .
ز زیتون و از گوز و از میوه دار
که هر مهرگان شاخ بودی به بار.
فردوسی .
گر آهنگ بر میوه داری کنند
وگر ناپسندیده کاری کنند.
فردوسی .
بستد عِمامه های خز سبز ضیمران
بشکست حقه های زر ودر میوه دار.
منوچهری .
تن ما چو میوه ست و او میوه دار
بچینند یک روز میوه ز دار.
اسدی .
چو دود است بی هیچ خیر آتش او
چو بید است بی هیچ برمیوه دارش .
ناصرخسرو.
درختان میوه دارو نهال و آبهای روان در عمارت و باغها او آورد. (نوروزنامه ).
میوه دارم که به دی مه شکفد
که نه برگی نه بری خواهم داشت .
خاقانی .
اگر اسبی چرد درکشتزاری
وگر غصبی رود بر میوه داری .
نظامی .
میوه دارانش از برومندی
کرده با خاک سجده پیوندی .
نظامی .
سروو شمشادها همه خس و خار
میوها مور و میوه داران مار.
نظامی .
چو دور افتد از میوه خور میوه دار
چه خرما بودنخل بن را چه خار.
نظامی .
هان مخسب ای کاهل بی اعتبار
جز به زیر آن درخت میوه دار.
مولوی .
بسیار دیده ایم درختان میوه دار
زین به ندیده ایم که در بوستان تست .
سعدی .
بسی پای دار ای درخت هنر
که هم میوه داری و هم سایه ور.
سعدی (بوستان ).
اشجار میوه دار و غیر میوه دار از گل و سرو و بید و چنار. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 36).
... ادامه
674 | 0
مترادف: باثمر، بارآور، بارور، مثمر
متضاد: بي ثمر
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 266
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
fruitful | fruit
عربی
مثمر | خصب , مساعد على الاخصاب , منتج
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه «میوه دار» به معنای دارنده میوه یا مربوط به میوه است. در بررسی نگارشی و قواعد فارسی، چند نکته را می‌توان در نظر گرفت:

  1. فاصله: در زبان فارسی، معمولاً از فاصله بین واژه‌ها استفاده می‌شود. بنابراین، «میوه دار» باید با فاصله نوشته شود.

  2. واژه‌سازی: در فارسی، واژه‌های مرکب به صورت ترکیبی تشکیل می‌شوند. مثلاً «میوه دار» به معنی کسی که میوه دارد یا مکان‌هایی که میوه تولید می‌کنند به کار می‌رود.

  3. نقطه‌گذاری: در متنی که این کلمه به کار می‌رود، باید به نقطه‌گذاری صحیح نیز توجه کرد. اگر در وسط جمله باشد، باید جملات قبلی و بعدی با دقت نوشته شوند.

  4. شیوه نوشتن: در نوشتار رسمی و علمی، بهتر است از واژه‌های دقیق و مشخص استفاده شود. به جای «میوه دار» می‌توان از عبارت «محل میوه‌داری» یا «مربوط به میوه» نیز استفاده کرد.

  5. قواعد صرف و نحو: توجه به نوع واژه و ساختار جمله نیز بسیار مهم است. ممکن است در برخی جملات نیاز به تغییراتی در صیغه یا حالت صرفی وجود داشته باشد.

به طور کلی، هنگام نوشتن «میوه دار»، باید به قواعد نگارشی و همچنین به مفهوم و سیاق جمله توجه داشت.


واژگان مرتبط: مفید، زایا

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری