جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

nāčār
fain  |

ناچار

معنی: ناچار. (ص مرکب ، ق مرکب ) تفسیر لابد است یعنی چیزی که لازم و واجب بود و بی آن میسر نشود. (برهان قاطع) (آنندراج ). برخلاف میل و رغبت . لاعلاج . لابد. مجبور. بالضرورة. ناگزیر. واجب . لازم . (ناظم الاطباء). لابد. هر آینه . (حفان ). چیزی که لازم و بی آن میسر نشود(؟) (شمس اللغات ). بدون چاره و مجبور. (فرهنگ نظام ). بناچار. لامحاله . لاعلاج . جبراً. قسراً. ناگزیر. لاجرم . اضطراراً. بالضرورة. ضرورةً :
اگر چه عذر بسی بودروزگار نبود
چنانکه بود بناچار خویشتن بخشود.
رودکی .
برآرند در جنگ از تو دمار
شوی کشته ناچار در کارزار.
فردوسی .
چنین گفت قیصر که اکنون سپاه
فرستیم ناچار نزدیک شاه .
فردوسی .
به آغاز اگر کار خود ننگری
به فرجام ناچارکیفر بری .
فردوسی .
چو خرج را بفزونتر ز دخل خویش کند
ز زّر و سیم خزانه تهی شود ناچار.
فرخی .
اندر خوی او گر خللی بودی بی شک
پنهان بنماندی و بگفتندی ناچار.
فرخی .
اگر این اخبار به مخالفان رسد... چه حشمت ماند و جز درد و شغل دل نیفزاید و ناچار انهی میبایست کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 394). اگر العیاذباﷲ میان ما مکاشفتی بپای شود ناچار خونها ریزند. (تاریخ بیهقی ). اگر آنچه فرمان دادیم بزودی آن را امضا نباشد و بتعلل و مدافعتی مشغول شده آید ناچار ما را بازباید گشت . (تاریخ بیهقی ).
خدایگان جهان عزم کرد همسر جزم
که جزم باید ناچار عزم را رهبر.
امیر معزی .
ناچار بشکند همه دعوی جاهلان
در موضعی که در کف عیسی بود عصا.
عبدالواسع جبلی .
بجان شاه که در نگذرانی از امروز
که نگذرم ز سر این صداع ناچار است .
خاقانی .
چو می باید شدن زین دیر ناچار
نشاط از غم به و شادی ز تیمار.
نظامی .
گرت با من خوش آمد آشنائی
تو خود ناچار دنبال من آئی .
نظامی .
افسوس که ناچار همی باید مرد
در محنت و تیمار همی بایدمرد.
عطار.
گر شود پر شاخ همچون خارپشت
شیر خواهد گاو را ناچار کشت .
مولوی .
ای پادشاه سایه ز درویش وا مگیر
ناچار خوشه چین بود آنجا که خرمن است .
سعدی .
ناچار هر که دل بغم روی دوست داد
کارش بهم برآمده باشد چو موی دوست .
سعدی .
دلا گر دوستی داری بناچار
بباید بردنت جور هزاران .
سعدی .
هر کرا جان برضای دل یاریست گرو
صبر بر ترک تمنای خودش ناچار است .
وحشی .
بدان کش کارفرمائی بود کار
سراغ کار کن امریست ناچار.
وحشی .
به شهوت قرب جسمانی است ناچار
ندارد عشق با این کارها کار.
وحشی .
چو غیرت دامنت ناچار بگرفت
برغم گل نشاید خار بگرفت .
وصال .
بگفت اکنون کزین صحرا بناچار
بباید بار بربستن به یکبار.
وصال .
از آن بشاهد و ساقی و باده و مطرب
شدم دچار که گفتند چار و ناچار است .
مجذوب علیشاه .
|| عاجز. (غیاث اللغات ). بی چاره . (انجمن آرای ناصری ). بی چاره . درمانده . عاجز. پریشان . بی یارو یاور. بی نوا. بی کس . مفلس . گدا. فقیر. خوار. ذلیل .(ناظم الاطباء). رجوع به ناچاری شود.
... ادامه
913 | 0
مترادف: 1- لابد، لاعلاج، مجبور، مضطر، ملزم، ناگزير 2- ضروراً، ضرورتاً، كرهاً 3- بي اختيار، بيچاره، عاجز
متضاد: چاره دار
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت)
مختصات: (ق .)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: nACAr
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 255
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
fain | inevitable , inevitably
ترکی
zorunda
فرانسوی
devoir
آلمانی
müssen
اسپانیایی
tengo que
ایتالیایی
dovere
عربی
تغمر
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "ناچار" یک قید در زبان فارسی است که به معنای ضرورت و اجبار به کار می‌رود. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره می‌شود:

  1. استفاده به عنوان قید: "ناچار" معمولاً به عنوان قید در جملات به کار می‌رود و بیان‌کننده این است که فرد یا چیزی مجبور به انجام کاری است. به عنوان مثال: "ناچار باید این کار را انجام دهم."

  2. جایگاه در جمله: معمولاً "ناچار" قبل از فعل یا بعد از فاعل قرار می‌گیرد. مثلاً: "او ناچار است که برود." یا "ناچار باید برویم."

  3. ایجاد تنوع در جمله: می‌توان از "ناچار" برای تنوع در جملات استفاده کرد. به جای "باید" یا "می‌بایست"، می‌توان از "ناچار" بهره برد تا مفهوم اجبار را به شکل دیگری بیان کرد.

  4. تلفظ و املای درست: املای صحیح کلمه "ناچار" است و در نگارش آن باید به حفظ حالت املایی و تلفظ صحیح توجه شود.

  5. نکات گرامری: "ناچار" به عنوان قید نمی‌تواند حالت جمع یا مؤنث و مذکر بگیرد و به صورت ثابت همین‌طور باقی می‌ماند.

در نهایت، برای تقویت زبان و نگارش خود می‌توانید با ساخت جملات مختلفی از "ناچار" آشنا شوید و آن را در بافت‌های مختلف به کار ببرید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. با وجود تمام تلاش‌هایم، ناچار شدم که قبول کنم این کار برایم سخت است.
  2. او ناچار بود که تصمیمی سخت بگیرد تا به آرزوهایش نزدیک‌تر شود.
  3. در شرایط بحرانی، انسان‌ها ناچار به همکاری و کمک به یکدیگر می‌شوند.

واژگان مرتبط: نا چار، متمایل، بخشنودی، اجتناب ناپذیر، بدیهی، حتمی الوقوع، نا گزیر، غیر قابل امتناع

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری