جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: نار. (اِ) انار. (انجمن آرا). مخفف انار است و آن میوه ای باشد معروف . (برهان قاطع) (آنندراج ) (از فرهنگ نظام ) (از شمس اللغات ). انار. رمان . (ناظم الاطباء) : آن که نشک آفرید و سرو سهی آن که بید آفرید و نار و بهی . رودکی . کفیدش دل از غم چو یک کفته نار کفیده شود سنگ تیمارخوار. رودکی . بفرمود تا آب نار آورند همان تره ٔ جویبارآورند. فردوسی . تن مسکین من بگداخت چون موم دل غمگین من بشکافت چون نار. فرخی . تا نبود بار سپیدار سیب تا نبود نار بر نارون . فرخی . مگر که نار کفیده است چشم دشمن تو کزو مدام پریشان شده ست دانه ٔ نار. فرخی . نار ماند به یکی سفرگک دیبا آستر دیبه ٔ زرد ابره ٔ آن حمرا. فرخی . دوالش نیمه ٔ نار است و زرش بسان نار و گوهر دانه ٔ نار. عنصری . و آن نار بکردار یکی حقه ٔ ساده بیجاده همه رنگ بدان حقه بداده . منوچهری . درخت نار و درخت خرما پدید آورد و به قدرت باریتعالی به بار آمد و نار به سیستان از آن گاه است . (تاریخ سیستان ). رخ نار با سیب شنگرف گون بدان زخم تیغ و بدین رنگ خون . اسدی . دل پراندوه تر از نار پر از دانه تن گدازنده تر از نال زمستانی . ناصرخسرو. بدرد ترسم از بس غم که در اوست بدردنار چون پرگرددش پوست . ناصرخسرو. گه شود چون نار تفته زهره ٔ جوشنده شیر گه شود چون نار کفته مهره ٔ کوشنده مار. عبدالواسع جبلی . این را چو نار کفته ز بس خستگی جگر و آن را چو نار تفته ز بس تشنگی زبان . عبدالواسع جبلی . به مهر تو دلم ای مبتدا و منشاء جود بسان نار خجند است بند اندر بند. سوزنی . نار چو لعل تو است گر بدو نیمه کنی از سر سرو سهی دانه ٔ نارخجند. سوزنی . چنانکه دانه بود در میان نار به بند به بند و سلسله من در میانه ٔ نارم . سوزنی . خون است دل فتنه از شکوهت چونانکه دل کفته نار باشد. انوری . گل نار است درخشنده چو یاقوتین جام دانه ٔ نار چو لؤلؤ و چو درج است انار. انوری . باز شکافی به تیر سینه ٔ اعدا چوسیب باز نمائی به تیغ دانه ٔ دلها چو نار. خاقانی . آب چون نار هم از پوست خورم چون نیابم نم نیسان چکنم . خاقانی . نار همه دل و دهن دل همه خون عاشقی سیب همه رخ و ذقن رخ همه خال دلبری . خاقانی . ز هر سو درآویخته سیب و نار همه نار یاقوت و یاقوت نار. نظامی . دوپستان چون دو سیمین نار نوخیز بر آن پستان گل بستان درم ریز. نظامی . ز نفخ صور همه اختران نورانی ز نه سپهر بریزند همچو دانه ٔ نار. عطار. چشمه ٔ نور است روی او ولیک آن دو لب یک دانه ٔ نار آمده ست . عطار. نار خندان باغ را خندان کند صحبت مردانت چون مردان کند. مولوی . گر نار ز پستان تو باشد کِه و مِه ْ هرگز نبود به از زنخدان تو به . سعدی . ندرد چو گل خرقه از دست خار که خون در دل افتاده خندد چو نار. سعدی . گمان برند که در باغ عشق سعدی را نظر به سیب زنخدان و نار پستان است . سعدی . از یکی آفتاب گیرد رنگ خواه نارنج گیر و خواهی نار. اوحدی . درویشی در حضرت ایشان پاره ای نار آورده بود... حضرت خواجه انار را قسمت کردند. (انیس الطالبین ص 197). شد نار ترش شحنه و نارنج میرآب تا لانه لشکری شد و امرود میر گشت . بسحاق . سرو و گل و بید کشیده رده نار و به و سیب بهم صف زده . جلال فرهانی . به خسرو مژده ٔ آن میدهد نار که گردد گلبن بختش گرانبار. وحشی . وزیر از به بسی چون نار خندید که درد خویشتن را زان بهی دید. وحشی . به و ناری برون آورد درویش از آنها داشت هر یک را یکی پیش . وحشی . || کنایه از پستان است : کسی گر جز تو بر نارم کشد دست بعشوه ز آب انگورش کنم مست . نظامی . دمی این نار او چیدی به دستان دمی آن سیب این کندی به دندان . وحشی . - نار خجند و نار خجندی : نار چو لعل تو است گر بدو نیمه کنی از سر سرو سهی دانه ٔ نار خجند. سوزنی . به مهر تو دل اهل سمرقند چنان کز دانه شد نار خجندی . سوزنی . - نار کفته و نار کفیده ؛ انار ترکیده : کفیدش دل از غم چو یک کفته نار کفیده شود سنگ تیمارخوار. رودکی . - نار نرگس افروز ؛ کنایه از پستان است : بدان سیمین دو نار نرگس افروز که رونق برده از نارنج نوروز. نظامی . || کنایه از اشک خونین است . اشک گلگون .سرشکی که خونین باشد و همرنگ آب انار باشد. رجوع به نار افشاندن شود : دو رخ رخشان تو گلنار گشت بر رخ من ریخته گلنار نار. منوچهری . 1- آتش، آذر
2- جهنم، دوزخ
3- انار، رمان آب، ماء nar نار nar nar nar nar nar
کلمه "نار" در زبان فارسی میتواند به معانی مختلفی اشاره داشته باشد. اما در اینجا چند نکته درباره نگارش و قواعد مربوط به این کلمه بهطور کلی مطرح میشود:
معنی و کاربرد:
"نار" به معنی آتش در برخی متون قدیمی و همچنین به عنوان نمادی از حرارت و شدت است.
ممکن است در اشعار و متون ادبی به کار رود.
تطبیق با الفبا:
"نار" یک کلمه سهحرفی است که با حروف "ن"، "ا" و "ر" نوشته میشود.
حروف آن از چپ به راست نوشته میشود.
نگارش:
در نوشتار رسمی و ادبی، باید به نکات نگارشی توجه شود. برای مثال، در صورت استفاده از کلمه "نار" در جملات، از علائم نگارشی مناسب استفاده کنید.
ترکیبها و تلفظ:
این کلمه میتواند در ترکیب با دیگر کلمات به کار رود (مثلاً "نار سرخ" یا "نار روشن").
تلفظ آن به صورت "نار" با صدای "ا" کشیده است.
دقت در معانی:
هنگام استفاده از کلمه "نار"، باید توجه کنید که در سیاق مناسب و با معانی دقیق به کار برود.
با رعایت این نکات، میتوانید بهطور مؤثر از کلمه "نار" در نوشتههای خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
در جنگل، صدای زوزهی نارها به گوش میرسید و همه را میترساند.
رنگ آتش در شبهای سرد پاییزی به زیبایی نار روشنایی میبخشید.
وقتی به باغ سر زدم، گلهای نار با رنگهای شادابشان من را شگفتزده کردند.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر