جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

take  |

نبر

معنی: نبر. [ ن ِ ] (ع اِ) کنه و کرمی است که پوست شتر به رفتن آن آماسد و آبله ناک گردد، یا نوعی از مگس ، یا نوعی از دد. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). چیزی است که برشتر برود، پوست شتر برآماهد [ = برآماسد ] . (السامی ). کنه و کرمکی که چون بر تن شتر حرکت کند پوست وی بیاماسد و آبله ناک گرداند. نوعی از مگس . دد و سبع. (ناظم الاطباء). کنه یا جانور کوچکی شبیه آن یا کوچکتراز آن که چون بر پوست شتر افتد جای آن ورم کند، یا مگسی است که می گزد و جای نیش او باد می کند، یا سبعی است که نه گرگ است و نه خرس ، و شاید تصحیف ببر باشد.(از معجم متن اللغة). || جای گرد کردن غله . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جائی که تاجر در آن متاع و کالای خود را گرد می کند. (ناظم الاطباء). خانه ای که تاجر در آن متاع و غله می نهد. (از اقرب الموارد). خانه ٔ گندم و جو و جز آن . (مهذب الاسماء). || خرمن گندم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (ص ) کوتاه بالا[ی ] ناکس فاحش . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). قصیر فاحش . (از المنجد) (از معجم متن اللغة). قصیر و کوتاه بالای فاحش ناکس . (ناظم الاطباء). قصیر فاحش لئیم . (از اقرب الموارد). || لئیم . (معجم متن اللغة) (المنجد). ج ، انبار، نبار.
... ادامه
314 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 252
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
take | remove , win , take away , carry , drive , snatch , conduct , steer , propel , abstract , bear , convey , lead , pack , port , transport , don't
عربی
أخذ | تناول , حمل , قبل , تطلب , شارك , تعود , استلم , استولى , اقتضى , أسر , اختار , احتل , رافق , بدأ , استعاد , اشترى , أمسك ب , حقق , نال , أدرك , إستحوذ على , استمر , صور , قبل التحدى للمبارزة , الأخذ , صورة , دخل , غنيمة , فاجأ , يأخذ

واژگان مرتبط: گرفتن، بردن، برداشتن، ستاندن، پنداشتن، لمس کردن، زدودن، برطرف کردن، برچیدن، دور کردن، پیروز شدن، غلبه کردن، فتح کردن، فاتحشدن، غلبهیافتن بر، حمل کردن، حمل و نقل کردن، بدوش گرفتن، راندن، کوبیدن، اتومبیل راندن، تحریک کردن، عقب نشاندن، ربودن، قاپیدن، اداره کردن، هدایت کردن، عمل اوردن، راهنمایی کردن، سوق دادن، بجلو راندن، حرکت دادن، پیش راندن، چکیدن، چکیده کردن، کش رفتن، تجزیه کردن، داشتن، زاییدن، تاب اوردن، تحمل کردن، رساندن، نقل کردن، رهبری کردن، سرب پوش کردن، با سرب اندودن، بسته کردن، بسته بندی کردن، قرار دادن، توده کردن، بزور چپاندن، بارگیری کردن، ببندر اوردن، ترابردن، ترابری کردن، نقل و انتقال دادن، از خود بیخود شدن، از جا در رفتن

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری