جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

nard
backgammon  |

نرد

معنی: نرد. [ ن َ ] (اِ) بازیی است معروف از مخترعات بوزرجمهر که در برابر شطرنج ساخته و بعضی گویند نرد قدیم است اما دو کعبتین داشته ، دوی دیگر را بوزرجمهر اضافه کرده است . (برهان قاطع). اردشیر بابک آن را وضع کرده لاجرم نردشیر نیز نامندش . (منتهی الارب ). در قدیم در بازی نرد سه مهره به کار می بردند. مؤلف نفایس الفنون آرد: «عدد کعبتین را سه بنابر این نهادند که حرکات اکثر سیارات به سه فلک تمام شود». نظامی عروضی آرد: امیر [ طغانشاه ] سه مهره در شش گاه داشت و احمد بدیهی سه مهره در یک گاه و ضرب امیر را بود، احتیاطها کرد و بینداخت تا سه شش زند، سه یک برآمد. (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). بازیی است در مقابله ٔ شطرنج . (غیاث اللغات ). بازیی است که بر صفحه با مهره ها می شود. (فرهنگ نظام ) . نوعی از بازی قمار که دارای تخته ای است که سطح آن را به دو قسمت مشابه هم تقسیم کرده اند و در روی هر یک از آن دو قسمت شش خانه در طرف یمین و شش در طرف یسار رسم نموده و با دو طاس و سی مهره به روی آن تخته بازی می کنند. (ناظم الاطباء) :
دگر بهره شطرنج بودی و نرد
سخن گفتن از روزگار نبرد.
فردوسی .
که اینت سخنگوی داننده مرد
نه از بهر بازی شطرنج و نرد.
فردوسی .
بدین سان که گفتم بیاراست نرد
بر شاه شد یک به یک یاد کرد.
فردوسی .
نه نرد و نه تخته نرد پیش ما
نه محضر و نه قباله و بنجه .
منوچهری .
دفتر به دبستان بود و نقل به بازار
وین نرد به جائی که خرابات خراب است .
منوچهری .
نه نقل بود ما را نی دفتر و نی نرد
وین هر سه بدین مجلس ما در نه صواب است .
منوچهری .
تاجز از بیست وچهارش نبود خانه ٔ نرد
همچو در سی ودو خانه است نهاد شترنگ .
نجار (ازحاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ).
مهره ٔ او سی سیه و سی سپید
گردش او زیر یکی تخت نرد.
مسعودسعد.
نرد است و شراب است و کباب است و رباب است
دانی تو که هر چار نشاط بشر آمد.
سوزنی .
داو دل و جان نهم به عشقت
در ششدره اوفتاد نردم .
سوزنی .
از نرد سه تا پای فراتر ننهادیم
هم خصل به هفده شد و هم داو سر آمد.
سوزنی .
پیش سپید مهره ٔ مرگ اصفیا نگر
از مهره های نرد پریشان تر آمده .
خاقانی .
تخت نرد پاکبازان در عدم گسترده اند
گر سرش داری برانداز این بساط باستان .
خاقانی .
گر بود چار شهر خراسان حرم مثال
راهش کنون چوششدره ٔ نرد کرده اند.
خاقانی .
تا کدامین غالب آید در نبرد
زین دوگانه تا کدامین برد نرد.
مولوی .
پاکبازان طریقت را صفت دانی که چیست
بر بساط نرد عشق اول ندب جان باختن .
سعدی .
|| تنه ٔ درخت . (لغت فرس اسدی ) (جهانگیری ) (انجمن آرا) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). تن درخت . (غیاث اللغات ). تنه ٔ ساقه ٔ درخت . (برهان قاطع). تنه ٔ درخت که شاخ و گره نداشته باشد. (فرهنگ خطی ). بنه ٔ درخت یعنی اصل وی . (اوبهی ). تنه ٔ درخت . ساق درخت . تنه ٔ درخت راست ، نه شاخ و نه بیخ آن . (یادداشت مؤلف ) :
مردم اندرخور زمانه شده ست
نرد چون شاخ گشته شاخ چو نرد .
کسائی (از فرهنگ اسدی ).
نگه کن یکی شاخ نرد بلند
نباید که از باد یابد گزند.
فردوسی .
ز خاکی که خون سیاوش بخورد
به ابر اندر آمد یکی سبز نرد.
فردوسی .
چنین گفت کاین کینه با شاخ و نرد
زمانه نپوشد به زنگار و گرد.
فردوسی .
درخت زندگانی رسته از تن
به پیشش نرد گشته تیغ و جوشن .
(ویس و رامین ).
همی تا برآید به هر کشتمندی
همی تا بروید به هر مرغزاری
ز هر تخم بیخی ز هر بیخ نردی
ز هر نرد شاخی ز هر شاخ باری .
مسعودسعد.
نه تخم او را بیخ و نه بیخ او را بر
نه نرد او را شاخ و نه شاخ او را بار.
مختاری غزنوی .
ای خداوندی که فضل و فخر و جاه و عز تو
آن چو بیخ است این چو نرد است آن چو شاخ است این چو بار
آن چو بیخ آبدار است این چو نرد پایدار
آن چو شاخ باردار است این چو بار مایه دار.
مختاری .
برده بیخ سخاش تا عیوق
میوه و برگ و شاخ و نرد و عروق .
سنائی .
نرد این را خلال چون کردم
بدر آن را هلال چون کردم .
سنائی .
تازه گردانم به ناجستن که باد
تازه ت ازجان بیخ و شاخ و برگ و نرد.
سنائی .
من شاخ وفا و مردمی را
کی چون تو گسسته بیخ و نردم .
سوزنی .
نوبه نو از شجر جود تو یابد هرروز
در و دینار و درم میوه و نرد و ورقه .
سوزنی .
رستنی های تو بی سعی نما
جمله با برگ تمام از شاخ و نرد.
انوری .
- نرد درخت :
برادر ز تیرش بترسید سخت
نهان گشت در پشت نرد درخت .
فردوسی (ازانجمن آرا).
|| ترکیبی است مرکب از صندل و گل ارمنی و فوفل و اقاقیا و حضض و سفیداب و مرداسنگ که بر ورم های گرم طلا کنند نافع باشد. (برهان قاطع) (از منتهی الارب ). چیزی مرکب است که به شکل نرد می سازند و در مایعات مناسبه سوده به طریق طلا استعمال می کنند و معروف به طلای نرد است و صفت آن این است که بگیرند صندل سرخ و گل ارمنی و فوفل و اقاقیا و حضض و سفیداب و مرداسنگ اجزای مساوی و کوفته و بیخته به آب شیاف بزرگ به شکل نرد سازند، طلای این نافع اورام حاره است . (فرهنگ نظام از محیط اعظم ). شی ٔ مرکب شکله مثل شکل النرد یستعمل بعد الحک علی المایعات المناسبة و انما اتخذ علی مثال النرد لیکون حکها سهلاًو یمیز عن المرکبات . (بحر الجواهر).
... ادامه
614 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم)
مختصات: (نَ) [ په . ] (اِ.)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: nard
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 254
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
backgammon | loddy
ترکی
tavla
فرانسوی
jacquet
آلمانی
backgammon
اسپانیایی
chaquete
ایتالیایی
backgammon
عربی
نرد | لعبة الطاولة , لعبة طاولة , طاولة الزهر
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "نرد" در زبان فارسی به معنای بازی نرد (شطرنجی یا تخته نرد) و همچنین نوعی تخته بازی است. برای استفاده صحیح از این کلمه در جملات و نوشتار، توجه به چند نکته نگارشی و دستوری الزامی است:

  1. نقطه‌گذاری: در جملات ساده، باید توجه کرد که کلمه "نرد" در جمله به درستی و در محل مناسب قرار گیرد. به‌عنوان مثال: "آن‌ها در حال بازی نرد هستند."

  2. جمع و مفرد: "نرد" به صورت مفرد به کار می‌رود. برای جمع کردن آن، می‌توان از "نردها" استفاده کرد. مثالی: "در کافه نردها به خوبی جذاب است."

  3. حروف اضافه: هنگام استفاده از "نرد" با حروف اضافه، باید به ساختار جمله توجه داشته باشید. به‌عنوان مثال: "من به بازی نرد علاقه دارم."

  4. کاربرد در ادبیات: در ادبیات و شعر فارسی نیز "نرد" ممکن است به لحاظ معنایی و اصطلاحی به کار رود. از این رو، در متون ادبی و فرهنگی، می‌توان با هنجارهای نگارشی خاص خود از آن استفاده کرد.

  5. هماهنگی با دیگر کلمات: هنگام استفاده از "نرد"، باید مطمئن شوید که سایر عناصر جمله نیز با آن هماهنگ هستند. به عنوان مثال: "بازی نرد همیشه سرگرم‌کننده است."

استفاده صحیح از کلمه "نرد" در جمله و متن‌های مختلف می‌تواند به ارتقای کیفیت نگارش شما کمک کند.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. او با نردبان به بالای سقف رفت تا چراغ را تعمیر کند.
  2. در آن جشن، بازی نرد به یکی از سرگرمی‌های محبوب مهمانان تبدیل شد.
  3. نرد که در اصطلاح به معنای پله یا نردبان است، نشان‌دهنده‌ی راهی به سوی موفقیت است.

واژگان مرتبط: تخته نرد

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری