جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: نفرت . [ ن ِ رَ ] (ع اِمص ) رمیدگی . نوعی رمیدگی از چیزی . (غیاث اللغات ). بیزاری . اشمئزاز. رمیدگی . ناخواهانی . (یادداشت مؤلف ). فرار. گریز. هزیمت . هول . ترس . هراس . کراهت . ویسه . یارند. تنفر. عدم میل . (ناظم الاطباء) : اگر تا این حد نواختی بواجبی از مجلس ما به حاجب نرسیده است اکنون پیوسته بخواهد بود تا همه ٔ نفرت ها و بدگمانی ها که این مخلطافکنده است زایل گردد. (تاریخ بیهقی ص 335). بدان نامه بیارامید [ آلتونتاش ] و همه ٔ نفرت زایل گشت . (تاریخ بیهقی ). شتربه گفت سخن تو دلیل می کند بر آنکه از شیر مگر هراسی و نفرتی افتاده است . (کلیله و دمنه ). پسر از سر نفرتی که داشت دلش بر صفای جانب او قرارنگرفتی . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 375). از موجب نفرت و دواعی وحشت استعلام کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 289). بانگ نماز گفتی به ادائی که مستمعان را از او نفرت بودی . (گلستان سعدی ). چندانکه دانا را از نادان نفرت است نادان را از دانا وحشت است . (گلستان سعدی ). - به نفرت ؛ به کراهت . از روی اشمئزاز و بیزاری : به نفرت ز من درمکش روی سخت . سعدی . || (اِ) در تداول ، بوئی سخت بد. (یادداشت مؤلف ). || یکبار رمیدن . (غیاث اللغات ). رجوع به نفرة شود. اشمئزاز، اكراه، انزجار، بيزاري، بي ميلي، تنافر، تنفر، رميدگي، كراهت، كينه، نقار عشق hatred, hate, disgust, aversion, loathing, abomination, detestation, malice, enmity, odium, execration, phobia كراهية، حقد، ضغينة، حزازة nefret détester hassen odiar odio تنفر، کینه، دشمنی، عداوت، بغض، ستیز، اکراه، غل، انزجار، بیزاری، بی میلی، نا سازگاری، عمل شنیع، زشتی، پلیدی، کراهت، کینه توزی، بدخواهی، عناد، بدجنسی، بداندیشی، خصومت، ضدیت، رسوایی، بد نامی، نفرین، لعنت، مایهءنفرت، ترس بیخود، خوف، بیم، تشویش، نفر
کلمه "نفرت" در زبان فارسی به معنای عواطف منفی و احساس عدم علاقه یا تنفر نسبت به چیزی یا کسی است. برای استفاده صحیح و نگارشی این کلمه، میتوان به موارد زیر توجه کرد:
استفاده صحیح: کلمه "نفرت" به عنوان اسم معانی مختلفی دارد و میتواند در جملات بهعنوان مفعول، فاعل یا دیگر وظایف نحوی استفاده شود.
مثال:
من از بیعدالتی نفرت دارم.
نفرت موجب جدایی میشود.
ترکیبها: "نفرت" معمولاً با کلمات دیگر ترکیب میشود تا معانی دقیقتری به آن اضافه شود.
مثال:
"نفرت عمیق"
"نفرت شدید"
نگارش صحیح: کلمه نباید در نوشتارهای رسمی یا ادبی به شکل رقیق و بیمحتوا استفاده شود. سعی کنید در استفاده از آن به عمق و مفهوم احساسات توجه کنید.
بیان احساسات: در نوشتن متون ادبی یا توصیفی، به جای استفاده مکرر از "نفرت"، میتوانید از واژههای مترادف یا توصیفهای بیشتری برای بیان عواطف منفی استفاده کنید. مثل "ناامیدی" یا "کینه".
حساسیتهای اجتماعی: در نوشتارهایی که ممکن است ایجاد تنش یا سوءتفاهم کند، نسبت به استفاده از کلمه "نفرت" احتیاط کنید و سعی کنید به جای آن از زبانی مثبتتر و مسالمتآمیزتر استفاده کنید.
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "نفرت" بهکاربردی و مؤثر استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
نفرت میتواند باعث فاصله میان افراد و از بین رفتن روابط صمیمانه شود.
او تصمیم گرفت به جای نفرت، محبت را در دل خود بپروراند.
برخی از جنگها بر مبنای نفرت و تعصبات نادانسته شکل میگیرند.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: تنفر، کینه، دشمنی، عداوت، بغض، ستیز، اکراه، غل، انزجار، بیزاری، بی میلی، نا سازگاری، عمل شنیع، زشتی، پلیدی، کراهت، کینه توزی، بدخواهی، عناد، بدجنسی، بداندیشی، خصومت، ضدیت، رسوایی، بد نامی، نفرین، لعنت، مایهءنفرت، ترس بیخود، خوف، بیم، تشویش، نفر