جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: نمش . [ ن َ م َ ] (ع اِ) خجک های سپید و سیاه ، یا نقطه های پوست گاو و جز آن ، مخالف رنگ آن . (منتهی الارب ). نقطه های سفید و سیاه و صورت های سیاه و سفید را گویند. (جهانگیری ). نقطه های سپید و سیاه و گفته اند لکه هائی که بر پوست پدید آید به خلاف رنگ پوست . (از اقرب الموارد). مرضی است از امراض جلد و آن قطع مستدیر باشد گاه شود که همچو کلف پهن باشد و سبب آن دم سوداوی است . (غیاث اللغات ). پاره سرخی مستدیره ای مایل به سیاهی و بیشتر بر روی چون کلفی . (یادداشت مؤلف ). || خطهای نگار جامه و جز آن .(منتهی الارب ). || (مص ) ابلق و چپار شدن . (منتهی الارب ). نقطنقط سپید و سیاه شدن . (تاج المصادربیهقی ). اَنْمَش و نَمِش شدن . (از اقرب الموارد). ليس، لن، للجزم، على الرغم من، لا
کلمه "نمش" در زبان فارسی به معنای میزان رطوبت و یا نم بودن یک سطح است. این کلمه به طور خاص در زبان فارسی رایج نیست و ممکن است بیشتر در محاوره یا ادبیات خاصی به کار رود.
در تخصیص نگارش و قواعد:
۱. نقطهگذاری: در صورتی که "نمش" به عنوان جزء جملهای مورد استفاده قرار گیرد، باید با دقت به نحوهی نقطهگذاری توجه شود. مثلاً: "سطح زمین همیشه میتواند نمش داشته باشد."
۲. نحو: میتوانید این کلمه را در جملات مختلف به کار ببرید و به عنوان اسم یا قید به آن نگاه کنید.
۳. تلفظ: توجه به تلفظ صحیح این کلمه نیز حائز اهمیت است.
اگر درباره مفهوم یا کاربرد خاصی از این کلمه سؤال دارید، لطفاً بیشتر توضیح دهید تا به شما کمک بیشتری کنم.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
باران شدید باعث شد نمشهای روی زمین بیشتر نمایان شوند.
درختان پس از باران، زیبایی خاصی با نمشهای خود پیدا کردند.
کودک با دقت به نمشهای روی پوستش نگاه کرد و آنها را تعداد کرد.