جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

no[w]kar
valet  |

نوکر

معنی: نوکر. [ ن َ / نُو ک َ ] (ص ، اِ) چاکر. (غیاث اللغات ) (برهان قاطع) (انجمن آرا) (رشیدی ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خدمتکار خوب . (انجمن آرا). خدمتکار. فرمانبردار. (ناظم الاطباء). ملازم . (برهان قاطع) (انجمن آرا)(ناظم الاطباء). گماشته . خدمتکار مرد. مقابل کلفت . (از فرهنگ فارسی معین ). خادم . خدمتگزار. فرمانبر. زیردست . که آماده ٔ خدمت و مطیع فرمان است : چندنوبت شاه معظم رکن الدین محمود با نوکران خود در نواحی سجستان می آمد و در اطراف سیستان خرابی می کرد تا یک نوبت با صد سوار از نوکران خود به پشت شهر آمد. (تاریخ سیستان ). چون به یکدیگر رسیدند او با صد سوار از نوکران خود بر این یکهزار سوار حمله کرد. (تاریخ سیستان ). پادشاه با ایشان عتاب فرمود نوکران ایشان نیز نرفتند . (جهانگشای جوینی ). هولاکوخان به وقت انصراف از شام ایلچی مغول را باچهل نوکر به رسالت مصر فرستاد. (جهانگشای جوینی ).
نوکرانی نیز نیکو دارم اما هیچیک
بر سرش دستار و در تن جبه در پا هیچ نیست
لاجرم از گفتگوی نوکران در خانه ام
جز حدیث سرد و تشنیع و تقاضا هیچ نیست .
سلمان ساوجی .
آنگاه نوکران خود را مکمل و مسلح گردانیده همه تراکمه را بگرفت . (حبیب السیر). بوسیله ٔ اسبی که از آن جانب نوکرانش در آب افکندند به ساحل نجات خرامید. (حبیب السیر).
- نوکر چریک ؛ نوکرانی که در فوج هنگام ضرورت بسخره ملازم گیرند و بعد اختتام جنگ آنها را معزول سازند. (آنندراج ) (از سفرنامه ٔ شاه ایران ).
|| رفیق . دوست . رجوع به معنی قبلی شود. || مشاور. || عضو اداره ٔ دولتی . (فرهنگ فارسی معین ). بدین معنی معمولاً «نوکر دولت » متداول است . رجوع به نوکر باب و نوکری کردن شود. || نام پادشاهی بوده است . (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء).
- امثال :
نوکر بی جیره و مواجب تاج سر آقا است .
نوکر حاکم است هرچه خواهد میتواند بکند.
نوکر خودمم [ : خودم هستم ] و آقای خودم .
نوکر ما نوکری داشت نوکر او چاکری داشت .
نوکر نو، تیزرو.
... ادامه
634 | 0
مترادف: پادو، پيشخدمت، چاكر، خادم، خدمتكار، خدمتگزار، عبد، غلام، گماشته، مستخدم، هندو
متضاد: ارباب، كنيز
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [مغولی] ‹نوکار›
مختصات: (نُ کَ) (ص .)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: nowkar
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 276
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
valet | servant , handyman , lackey , menial , manservant , lacquey , servitor , flunkey , flunky , footman , henchman , slavey , man , footboy , help , server , swain , famulus , yes-man , handle
ترکی
hizmetkar
فرانسوی
serviteur
آلمانی
diener
اسپانیایی
servidor
ایتالیایی
servitore
عربی
خادم | خادم خاص , مستخدم بفندق , وصيف , خدم بهذه الصفة
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه «نوکر» در زبان فارسی به معنای خدمتکار یا کسی است که برای دیگران کار می‌کند. برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی، نکات زیر را در نظر داشته باشید:

  1. فعل مناسب: هنگام استفاده از کلمه «نوکر»، باید از افعالی مانند «داشتن»، «بودن» و «کار کردن» استفاده کنید. به عنوان مثال:

    • من نوکری دارم که هر روز به من کمک می‌کند.
  2. نقش گرامری: «نوکر» معمولاً به عنوان اسم و فاعل در جمله به کار می‌رود. می‌توانید آن را به عنوان مفعول نیز استفاده کنید:

    • نوکر به دستورات صاحبش گوش می‌دهد.
  3. نقطه‌گذاری: در جملات، باید به دقت از نقطه‌گذاری استفاده کنید. به عنوان مثال:

    • او نوکر خوبی است؛ همیشه کارهایش را به درستی انجام می‌دهد.
  4. انتخاب واژه‌ها: در نوشتن، بهتر است به‌جای استفاده از کلمان روزمره، از واژه‌های ادبی و مناسب‌تری استفاده کنید (به‌خصوص در متون رسمی).

  5. قیدها و صفت‌ها: می‌توانید صفت‌ها و قیدهای مختلف را برای توصیف «نوکر» به کار ببرید:

    • نوکر صادق و زحمت‌کش
  6. استفاده در جملات طولانی: در جملات پیچیده، توجه داشته باشید که محل قرارگیری «نوکر» باید مشخص باشد تا معنی جمله کاملاً روشن باشد:
    • اگر نوکر به موقع بیاید، می‌توانیم مهمانی را به خوبی برگزار کنیم.

با رعایت این نکات، می‌توانید از کلمه «نوکر» به‌طرز صحیح و تاثیرگذاری در متون خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. نوکر وفادار همیشه در کنار خانواده خدمت می‌کند و به آنها احترام می‌گذارد.
  2. در داستان قدیمی، نوکر باهوش موفق شد راز بزرگ صاحبش را کشف کند.
  3. برخی افراد به جای استخدام کارمند، ترجیح می‌دهند یک نوکر را برای انجام کارهای روزمره به خدمت بگیرند.

واژگان مرتبط: پیشخدمت مخصوص، ملازم، بنده، خدمتکار، پیشخدمت، شخص آماده بخدمت، فراش، چاکر، ادم پست، نوکر مابانه، خدمتگذار، زیر دست، تابع، مامور جزء، شاطر، جلو دار، مرید، طرفدار، پیرو، نوکر مرد، مرد، انسان، مردی، بشر، فرد، شاگرد، کمک، یاری، مساعدت، امداد، مزدور، کمک کننده، بازیکنی که توپ را میزند، جوان روستایی، عاشق، ادم بله بله گو

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری