جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

hejr
hajar  |

هجر

معنی: هجر. [ هََ ] (ع اِمص ) جدایی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (غیاث ) (آنندراج ). ضد وصل . قطیعة. (معجم متن اللغة). بُعد. انقطاع . فراق . دوری . افتراق . هجران . مفارقت :
زمانه حامل هجر است و لابد
نهد یک روز بار خویش حامل .
منوچهری .
روی مرا هجر کرد زردتر از زر
گردن من عشق کرد نرمتر از دوخ .
شاکر بخاری .
کار من در هجر تو دائم نفیر است و فغان
شغل من در عشق تو دائم غریو است و غرنگ .
منجیک ترمذی .
«دشمن که به مدارا و ملاطفت به دست نیامد... از او نجات نتوان یافت مگر به هجر». (کلیله و دمنه ).
گفت نی گفتمش چو گشتی باز
مانده از هجر کعبه دل به دونیم .
ناصرخسرو.
هر شب ز دست هجرش چندان به یارب آیم
کز دست یارب من یارب به یارب آید.
خاقانی .
به هجرت خوشترم دانم که از هجر تو وصل آید
به مهرت خوش نیم دانم که از مهر تو کین خیزد.
خاقانی .
در طلبت کار من خام شد از دست هجر
چون سگ پاسوخته دربدرم لاجرم .
خاقانی .
آلوده به خونابه ٔ هجر تو روانها
پالوده ز اندیشه ٔ وصل تو جگرها.
خاقانی .
شب وصل است و طی شد نامه ٔ هجر
سلام فیه حتی مطلع الفجر.
حافظ.
برآی ای صبح روشن دل خدا را
که بس تاریک می بینم شب هجر.
حافظ.
و درمحاوره ، فارسی زبان معمولاً به کسر اول خواند. || در عربی گویند: لقیته عن هجر؛ یعنی ملاقات کردم با وی بعد سالی و یا پس از شش روز و یا زیادتر از آن و یا بعد غیبت . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة) (تاج العروس ). ابن اعرابی گوید :
لما أتاهم بعد طول هجره
یسعی غلام اهله ببشره .
(از تاج العروس ).
|| ترک کار لازم . (فرهنگ نظام ). ترک کاری که انجام دادنش لازم است . (اقرب الموارد). || در اصطلاح صوفیه ، التفات کردن بغیر حق را گویند چه در ظاهر و چه در باطن . (کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به کلمه ٔ هجران شود. || فراخی و فراوانی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ج ، اهجار: «مایلده الا هجر من الاهجار»؛ یعنی خصب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || درازی و کلانی درخت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ذهبت الشجرة هجراً؛ یعنی طولا و عظماً. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج العروس ). درعربی گفته میشود: هذا اهجر منه ؛ یعنی اطول و اضخم ودر بعضی از منابع اعظم آمده . (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ). || (اِ) نیم روز، یعنی از وقت زوال آفتاب مع ظهر یا از وقت زوال تا عصر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نیمروز. (فرهنگ نظام ). نیمه ٔ روز. هنگام زوال تا عصر. (اقرب الموارد). || سختی گرما. (منتهی الارب ) (فرهنگ نظام ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || مهار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مهار شتر. (فرهنگ نظام ). خطام . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة) (تاج العروس ). || زه کمان . (منتهی الارب (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خطام . (اقرب الموارد) (تاج العروس ) (معجم متن اللغة). || (ص ) نیکو و گرامی نژاد. جوانمرد و بهتر.(ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). الحسن الکریم الجید. (اقرب الموارد) (تاج العروس ) (معجم متن اللغة). و نیز گویند: جمل هجر، کبش هجر؛ یعنی نیکو و گرامی . (از تاج العروس ).
... ادامه
815 | 0
مترادف: جدايي، دوري، فراق، مفارقت، هجران
متضاد: وصل
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم مصدر) [عربی]
مختصات: (هِ) [ ع . ] (اِ مص .)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: hejr
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 208
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
hajar
ترکی
boşanmak
فرانسوی
divorce
آلمانی
scheidung
اسپانیایی
divorcio
ایتالیایی
divorzio
عربی
هجار
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "هجر" در زبان فارسی به معنای جدایی، دوری یا بی‌پناسی است و معمولاً در متون ادبی و شعر به کار می‌رود. در مورد قواعد نگارشی و نحوه کاربرد این کلمه، چند نکته وجود دارد:

  1. نحو و صرف: "هجر" یک کلمه عربی است که به زبان فارسی وارد شده و در شعر و ادبیات به شکل‌های مختلفی می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد. معمولاً به عنوان اسم به کار می‌رود.

  2. استفاده در جملات: این کلمه می‌تواند به صورت اسم یا جزء جملات مختلف مورد استفاده قرار گیرد. مثلاً:

    • "هجر او آزارم می‌دهد."
    • "در هجران تو غمگینم."
  3. تلفظ: "هجر" به صورت [hɛdʒr] تلفظ می‌شود و باید توجه داشت که در برخی لهجه‌ها ممکن است متمایز از سایر کلمات مشابه باشد.

  4. نگارش: این کلمه به صورت «هجر» نوشته می‌شود و باید دقت شود که در متون رسمی و علمی به کار برده شود تا موجب ابهام نشود.

  5. همنشینی: "هجر" معمولاً با کلمات وصفی یا اضافی همراه است تا مفهوم کامل‌تری را ارائه دهد، مانند "هجر عشق" یا "هجر عزیز".

با این نکات می‌توان از "هجر" به درستی در محاوره و نوشتار فارسی استفاده کرد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. هجران او بر دلم شکسته‌ای نهاد که هیچ دارویی نتوانست درمانش کند.
  2. در زندگی همیشه لحظاتی از هجر به وجود می‌آید که انسان را آزرده‌خاطر می‌کند.
  3. اشعار عاشقانه غالباً به هجر و فراق اشاره دارند و حس تنهایی را به زیبایی توصیف می‌کنند.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری