جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

ve(o)rā
vera  |

ورا

معنی: ورا. [ وَ / وِ / وُ ] (ضمیر + حرف اضافه ) مخفف او را. (برهان ) (ناظم الاطباء). «ورا بین که با ماچه ها میکند.» یعنی او را بین . (برهان ) :
میغ ماننده ٔ پنبه ست و ورا باد نداف
هست سدکیس ، درونه که بدو پنبه زنند.
بوالمؤید.
به ناز باز همی پرورد ورا دهقان
چو شد رسیده نیابد ز تیغ تیز گریغ.
شهید.
دلی کو پر از زوغ هجران بود
ورا وصل معشوق درمان بود.
بوشکور.
نداند مشعبد ورا بند چون
نداند مهندس ورا درد چند.
منجیک (از صحاح الفرس ).
فلک مر جامه ای را ماند ازرق
ورا همچون طراز خوب کرکم .
منجیک .
ببوسید پای و رکیب ورا
همی خیره گشت از نهیب ورا.
فردوسی .
جهان آفرین را ستایش گرفت
نیایش ورا در فزایش گرفت .
فردوسی .
ورا دید با دیدگان پر ز خون
به زیر زنخ دست کرده ستون .
فردوسی .
بسی خیمه ها کرده بود او درست
مر آن خیمه های ورا چاره جست .
عنصری .
فرمانْش رونده در همه عالم باد
بدخواه ورا دم زدن اندر دم باد.
منوچهری .
احباب ورا سعادت بی غم باد.
منوچهری .
همه را زاد به یک دفعه نه پیشی نه پسی
نه ورا قابله ای بود و نه فریادرسی .
منوچهری .
خدای را به یگانی بدان و از پس او
به هر چه گفت رسول ورا مصدق دار.
ناصرخسرو.
خاک بر سر کند شهی که ورا
نبود در زمانه حکم روا.
سنایی .
گوئی ز بهر مهر ورا آفرید و بس
اندر نهاد آدمیان کردگار دل .
سوزنی .
نکنم روی ورا با مه دوهفته قیاس
ور کنم بر مه دو هفته نهم بار سپاس .
سوزنی .
دین پاکیزه و عقل و خرد کامل او
مر ورا جز همه نیکوئی تلقین نکند.
سوزنی .
گر نشستی ورای خاقانی
نه ورا عیب و نه ترا هنر است .
خاقانی .
ورابی انده و تیمار دارید
همش از جمله ٔ خاصان شمارید.
نظامی .
آنکه ورا دوست ترین بود گفت
در بن چاهیش بباید نهفت .
نظامی .
گرچه از میری ورا آوازه ای است
همچو درویشان مر او را کازه ای است .
مولوی .
مرا گویند چشم از وی بپوشان
ورا گوبرقعی بر خویشتن پوش .
سعدی .
... ادامه
2940 | 0
مترادف: 1- پس، پشت، خلف، عقب 2- آنسو، بالا، فرا
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (ضمیر + حرف)
مختصات:
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: varA
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 207
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
vera
ترکی
vera
فرانسوی
véra
آلمانی
vera
اسپانیایی
vera
ایتالیایی
vera
عربی
فيرا
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "ورا" در زبان فارسی به عنوان یک قید یا اسم به کار می‌رود و می‌تواند در جملات مختلف معانی و کاربردهای متفاوتی داشته باشد. در زیر به نکات نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه اشاره می‌شود:

  1. نوشتن صحیح: کلمه "ورا" باید به‌درستی و بدون اشتباه تایپی نوشته شود.

  2. معنی و کاربرد: کلمه "ورا" معمولاً به معنای "در آن‌جا" یا "آنجا" به کار می‌رود و برای اشاره به مکان یا موقعیتی خاص استفاده می‌شود.

  3. جمله‌سازی: در جملات، "ورا" می‌تواند به‌عنوان قید مکان استفاده شود. به عنوان مثال:

    • "من ورا منتظر تو هستم."
    • "کتاب را ورا گذاشته‌ام."
  4. موقعیت نگارشی: "ورا" معمولاً در جملات به‌عنوان قید در میانه یا انتهای جمله قرار می‌گیرد.

  5. فاصله و نقطه‌گذاری: پس از "ورا" و قبل از عبارت بعدی باید یک فاصله مناسب رعایت شود. در صورتی که "ورا" در انتهای جمله باشد، علامت‌گذاری مناسب (نقطه، ویرگول و...) باید رعایت شود.

در نهایت، توجه به این نکات می‌تواند به صحت نگارش و استفاده صحیح از کلمه "ورا" در جملات مختلف کمک کند.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. ورا همیشه در کلاس با دقت گوش می‌دهد و سوالات خوبی می‌پرسد.
  2. دوستان ورا به او پیشنهاد کردند تا در مسابقه نقاشی شرکت کند.
  3. اخیراً ورا به یک کتابخانه جدید در شهر پیوسته است و کتاب‌های جالبی را مطالعه می‌کند.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری