جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: ورز. [ وَ ] (اِمص ، اِ) حاصل کردن . || پیاپی کاری کردن . (برهان ) ادمان . (برهان ) (ناظم الاطباء). || حاصل و کسب . (انجمن آرا). و بر این قیاس است ورزیدن و ورزش . حاصل و فایده و منفعت و کسب . (ناظم الاطباء). || کشت و زراعت . (برهان ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) : ز گاوان ورز و ز گاوان شیر ده و دو هزارش نوشت آن دبیر. فردوسی . که اقصای این دل گشاینده مرز حوالی بسی دارد از بهر ورز. نظامی . - ورز کردن : کس چو او کم شنید از سلفوت ورز کردن مزارع ملکوت . سنایی . || هرصنعت و حرفت و کار عموماً. (برهان ) (ناظم الاطباء). هر شغل و حرفه . || صنعت دباغت خصوصاً، دباغی . || مرز و آن زمینی باشد که چهار طرف آن را بلند ساخته باشند و در میان آن چیزی بکارند. (برهان ) (ناظم الاطباء) : چو یک مرز ازین ورز آباد گشت دل هرکه بود اندر آن شاد گشت . فردوسی . || (نف ) ورزنده . فاعل ورزیدن باشد همچو آب ورز که شناکننده است . (برهان ). - آب ورز ؛ شناور. سباح . (ناظم الاطباء). - دادورز ؛ عادل . دادگستر : دستور دادگستر و سلطان دادورز مسعود سعد ملکت سلطان کامکار. سوزنی . || ورزنده . حاصل کننده . یابنده . || آموخته و آموزنده . (ناظم الاطباء). - اخلاص ورز ؛ کسی که صداقت و اخلاص آموخته باشد. (ناظم الاطباء). || کشتکار و زارع . و همیشه به طور ترکیب استعمال شود. || (اِ) رسم و دستور. || قیمه و گوشت قیمه کرده . (ناظم الاطباء). 1- عمل، كار
2- پيشه، حرفه، شغل
3- حاصل
4- زراعت، كشت saru سارو verz verz verz verz verz
... ادامه
373|0
مترادف:1- عمل، كار
2- پيشه، حرفه، شغل
3- حاصل
4- زراعت، كشت
کلمه "ورز" در زبان فارسی بهطور کلی به معنای فعالیتهای بدنی، تمرین یا ورزش است. این کلمه به عنوان ریشه به کار میرود و شکلهای مختلفی از آن وجود دارد. در ادامه نکات نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه را بررسی میکنیم:
نحوه نوشتن: کلمه "ورز" باید بهصورت صحیح و بدون غلط املایی نوشته شود.
قواعد تلفظ: در تلفظ این کلمه، حروف را بهگونهای ادا کنید که مفهوم آن بهوضوح منتقل شود.
استفاده در جملات: کلمه "ورز" میتواند به عنوان نام، فعل یا بخشی از عبارات به کار رود. برای مثال:
به عنوان اسم: "ورزش در زندگی مهم است."
به عنوان فعل: "من هر روز ورزش میکنم."
جمع بستن: اگر بخواهیم بهصورت جمع از این کلمه استفاده کنیم، میتوانیم به شکل "ورزشها" اشاره کنیم.
ترکیب با دیگر واژهها: میتوان کلمه "ورز" را با دیگر واژهها ترکیب کرده و واژههای جدیدی ایجاد کرد، مانند "ورزشکار" یا "ورزشگاه".
نکات نگارشی:
در متون رسمی یا ادبی، به خواننده توجه داشته باشید و از زبان صریح و روشن استفاده کنید.
استفاده از علامتگذاری مناسب در جملات برای بهتر شدن خوانایی و فهم مطلب ضروری است.
با رعایت این نکات میتوانید بهخوبی از کلمه "ورز" در نوشتههای خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
در شهر ما، مردم برای حفظ سلامت خود به طور منظم به ورزش کردن ورز میزنند.
او تصمیم گرفت به یک باشگاه ورزشی بپیوندد تا بدن خود را به فرم ایدهآل برساند.
مربی ورزشی به شاگردانش تکنیکهای صحیح تمرین را آموزش میدهد تا از آسیبدیدگی جلوگیری کنند.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر