جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: ویژه . [ ژَ/ ژِ ] (ص ، ق ) ویژ. خاص و خاصه . (برهان ). خاصه . (انجمن آرا) (آنندراج ) (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی ) : چو بر دشمنی بر توانا بود به پی نسپرد ویژه دانا بود. فردوسی . برادر جهان ویژه مارا سپرد ازیرا که فرزند او بود خرد. فردوسی . صدوسی سپر ویژه ٔ شه ز زر غلافش ز دیبا نگارش گهر. اسدی . || خصوصاً. اختصاصاً : مرا زین همه ویژه اندوه توست که بیداردل بادی و تندرست . فردوسی . - به ویژه ؛ علی الخصوص . به خصوص . بالاخص . مخصوصاً. لاسیما : به ویژه که شاه جهان بیندش روان درخشنده بگزیندش . فردوسی . نباید که بندد در گنج سخت به ویژه خداوند دیهیم و تخت . فردوسی . مبادا که تنها بود نامجوی به ویژه که دارد سوی جنگ روی . فردوسی . به هر کار مشتاب ای نیکبخت به ویژه به خون زآنکه کاری است سخت . فردوسی . همیشه دل از شاه دارید شاد به ویژه که دارد ره دین و داد. اسدی . || خالص و خلاصه . (برهان ) (صحاح الفرس ). خالص و بی غش . (انجمن آرا). محض . صِرف . بحت . صافی و بی آلایش . پاک : ویژه توئی در گهر سخته تویی در هنر نکته تویی در سمر از نکت سندباد. منوچهری . با عز مشک ویژه و با قدر گوهری با جاه زرّ ساوی و با نفع آهنی . منوچهری . ویژه می کهنه کش گشت چو گیتی جوان دل چو سبک شد ز عشق درده رطل گران . مسعودسعد. || پاک و بی عیب و بی آمیزش . (برهان ). مصون . (حاشیه ٔ برهان قاطع): جهان از بدان ویژه او داشتی به رزم اندرون نیزه او داشتی . دقیقی (از شاهنامه ). سپه را ز بد ویژه او داشتی به رزم اندرون نیزه او گاشتی . فردوسی (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). - ویژه درون ؛ صاف و پاکدل . (انجمن آرا) (آنندراج ). - || در اصطلاح پارسیان ، ارباب تصفیه و ریاضت و صوفیه . (انجمن آرا) (آنندراج ). - ویژه شدن ؛ خلوص . (تاج المصادر). خالص شدن . 1- اختصاصي، خاص، خاصه، خصوصي، مختص، مخصوص
2- بي آميغ، پاك، خالص، سره، ناب عام، غيرخصوصي special, specific, particular, peculiar, net, special character, specially خاص، مميز، متميز، استثنائي، خصوصي، إضافي، حميم، طبق اليوم özel spécial besonders especial speciale خصوصی، استثنایی، اخص، مشخص، بخصوص، عجیب و غریب، اساسی، خرج دررفته، اصلی، مخصوصا
کلمه «ویژه» در زبان فارسی به معنای خاص، منحصر به فرد و یا ویژه است. این کلمه میتواند در جملات و عبارات مختلف به کار رود و قواعد خاصی در استفاده آن وجود ندارد. با این حال، در نگارش فارسی، نکات زیر را میتوان در نظر گرفت:
استفاده صحیح در جملات: به عنوان صفت، «ویژه» میتواند قبل از اسم بیاید و ویژگی خاصی را توصیف کند. مثلاً: «این کتاب ویژهای دارد.»
نکات نگارشی: در صورت استفاده از «ویژه» در جملههای خبری، آن را باید بهدرستی با دیگر کلمات ترکیب و جملات را بهطور مشخص و گویا بیان کرد. مثلاً: «این جشنواره بهعنوان یک رویداد ویژه در نظر گرفته شده است.»
کیفیت نگارش: دقت در انتخاب جملات و نوع استفاده از «ویژه»، به فهم بهتر مطلب کمک خواهد کرد. بر این اساس، استفاده از جملات ساده و روشن، ارزش بیشتری دارد.
تفاوت با واژههای مشابه: باید توجه داشت که «ویژه» به معنای خاص و استثنایی است و نباید با کلماتی مانند «عادی» یا «معمولی» اشتباه گرفته شود.
نکات دیگر: توجه به رعایت قواعد املایی و نگارشی کلی در جملات بهکاررفته با «ویژه» نیز اهمیت دارد. به عنوان مثال، فاصلهگذاری صحیح و نگارش درست دیگر کلمات در جملات میتواند به فهم بهتر کمک کند.
در نهایت، استفاده صحیح و بهجا از کلمه «ویژه» و مراعات قواعد نگارشی باعث بهبود کیفیت نوشتار خواهد شد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
این نمایشگاه ویژه صنایع دستی کشور، فرصتی مناسب برای معرفی هنرهای سنتی است.
او یک جشن تولد ویژه برای دوستش ترتیب داده بود که همهٔ دوستان آنها دعوت شده بودند.
در این دوره آموزشی ویژه، شرکتکنندگان با تکنیکهای جدید در زمینه فناوری اطلاعات آشنا خواهند شد.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: خصوصی، استثنایی، اخص، مشخص، بخصوص، عجیب و غریب، اساسی، خرج دررفته، اصلی، مخصوصا