جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: ابر. [ اَ ب َ ] (حرف اضافه ) بَر. ب ِ : پس این داستان کش بگفت از فیال ابر سیصد و سی ّ وسه بود سال . ابوشکور. همیدون جهان برتو سازم سیاه ابر خاک آرم ترا این کلاه . فردوسی . ابر بی گناهیش نخجیر، زار گرفتند شیون ، بهر کوهسار. فردوسی . ابر داه و دو، هفت شد کدخدای گرفتند هر یک سزاوار جای . فردوسی . بسوزد دلم بر جوانی ّ تو دریغا ابر پهلوانی ّ تو. فردوسی . چو موبد ابر شهریار اردشیر نبشته همی خواند از چوب تیر. فردوسی . ابر میمنه رفت گودرز گیو ابر میسره شد فریبرز نیو. فردوسی . چو شد کار از آنسان ابر شاه تنگ پس پشت شمشیر و در پیش سنگ به یزدان چنین گفت کای کردگار توئی برتر از گردش روزگار. فردوسی . مقاتوره چون گشت کشته بزار ابر دست بهرام آن روزگار. فردوسی . بر او زرّ و گوهر برافشاندند ابر کردگار آفرین خواندند. فردوسی . یکایک همی خواندند آفرین ابر شاه ایران و سالار چین . فردوسی . بدرّید روی زمین را بچنگ ابر گونه ٔشیر جنگی پلنگ . فردوسی . نهاد آن روی خون آلود بر خاک ابر شاه آفرینگر با دل پاک . (ویس و رامین ). || با : ز ره سوی ایوان شاه آمدند ابر شاه بر داستانها زدند. فردوسی . ابر زیر و بم شعر اعشی قیس همی زد زننده بعنابها. منوچهری . || بالای ِ. زبرِ. روی ِ. سرِ : همیشه به نیکی بود رای اوی ابر گاه شاهان بود جای اوی . فردوسی . کنون تا نشستیم ابر گاه اوی بمینو کشد بیگمان راه اوی . فردوسی . خروشید و بار عروسان ببست ابر پشت شرزه هیونان مست . فردوسی . ابر کتف ضحاک جادو دو مار برست و برآورد زایران دمار. فردوسی . بزد نای رویین ابر پشت پیل جهان شد ز لشکر چو دریای نیل . فردوسی . نیایش کنان پیش یزدان پاک دو رخ برنهاده ابر تیره خاک . فردوسی . یکی شاه دیدند با تاج و فر چو خورشید گردون ابر تخت زر. فردوسی . ابر پشت پیلانْش بر تخت زر ز گوهر همه طوق شیران نر. فردوسی . بیامد ابر تخت شاهی نشست یکی جامه ٔ نابسوده بدست . فردوسی . ز دیوان اگر نام او کرده پاک خورش خار و خفتش ابر تیره خاک . فردوسی . ابر تخت زرین زنی تاجدار پرستار پیش اندرون شاهوار. فردوسی . ببینید فردا یکی شاه نو نشسته ابرگاه چون ماه نو. فردوسی . هزاران سواران افغان گروه ز لاچین دلیران ابر گرد کوه . فردوسی . بشادی ابر تخت زرین نشست همه جور و بیداد را در ببست . فردوسی . چنین گفت پیران بلشکر که هین مخارید سرها ابر پشت زین . فردوسی . بدیدم نشسته ابر بام کوشک به پیشش یکی کاسه ٔ پر فروشک . (از لغت فرس اسدی ). || به زبان ِ : ابر پهلوانی بر او مویه کرد دو رخساره زرد و دلی پر ز درد. فردوسی . || بر سَرِ : چو بر پهلوان آفرین خواندند ابر زال زر گوهر افشاندند. فردوسی . || در : زمانی برق پرخنده زمانی ابر پرناله چنان مادر ابر سوگ عروس سیزده ساله . رودکی . ابر کین آن شاهزاده سوار بکشت از سواران دشمن هزار. فردوسی . || نسبت به : فژاکن نیَم سالخورده نیم ابر جفت بیداد کرده نیم . ابوشکور. برِ اردوان همچو دستور بود ابر خواسته نیز گنجور بود. فردوسی . کسی کو برد آب و آتش بهم ابر هر دو بر کرده باشد ستم . فردوسی . بدانست کان اژدها جادو است ابر آدمی دشمنی بدخو است . فردوسی . 1- ابل، رباب، سحاب، غمامه، ميغ
2- اسفنج cloud, nebula, brume, super- سحابة، غيمة، تغيم، بقعة داكنة، غمامة، حشد، عرق داكن، حزن، عدد وافر، أصبح موضع شبهة، تسربل بالعار، حجب بسحابة، غشى، عتم، سربله بالعار، لطخة، سحاب bulut nuage wolke nube nuvola توده انبوه، سحاب، توده ابرومه، لکه، مه، بخار، شبنم، فوق، مافوق، مربوط ببالا، ارجح، بالایی
کلمه «ابر» در زبان فارسی به معنی تودهای از بخار آب در جوّ است که بخشی از فرآیندهای جوی را تشکیل میدهد. در اینجا به برخی از قواعد نگارشی و زبانی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
نوشتار صحیح: کلمه «ابر» به صورت «ابر» نوشته میشود و از حروف «الف» و «ب» و «ر» تشکیل شده است.
جمعسازی:
جمع کلمه «ابر» به صورت «ابرها» یا «ابرها» (ابرهای) است.
معنی و کاربرد:
«ابر» به مفهوم تودهای از بخار آب در جوّ است و میتواند در اشعار و نثرهای ادبی نیز به کار رود.
مثال: «ابرهای سفید در آسمان به آرامی در حال حرکت بودند.»
اوزان و صنایع ادبی:
کلمه «ابر» میتواند به عنوان یکی از عناصر طبیعت در شعر و نثر ادبی به کار برود و نمایانگر مفاهیمی چون امید، تغییر یا گذر زمان باشد.
مثال: «ابرها در افق، نشانهای از بارش باران هستند.»
استفاده از ترکیبها:
ترکیبهایی مانند «ابرهای طوفانی»، «ابرهای بارانزا» و ... میتوانند معانی خاصتری به کلمه بدهند.
نکات نگارشی:
در جملات فارسی، رعایت دستور زبان و نشانهگذاری (مانند ویرگول، نقطه و ...) اهمیت زیادی دارد. به عنوان مثال، در جمله «ابرها در آسمان هستند؛ باران خواهد بارید.» علائم نگارشی به درستی به کار رفتهاند.
اوزان فعل:
اگر از «ابر» به عنوان فعل استفاده شود (مانند «ابر باریدن»)، باید ساخت صحیح جمله را در نظر داشت.
این قواعد میتوانند در نوشتار و گفتار صحیح و زیبا به شما کمک کنند.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال از جملههایی که کلمه "ابر" در آنها استفاده شده است آورده شده است:
امروز در آسمان ابرهای سفید و پفکی دیده میشود.
باران شدید باعث شده بود که ابرها تمام آسمان را بپوشانند.
بچهها با شادی زیر ابرها به بازی پرداختند.
در هنگام غروب، ابرها به رنگهای زیبای نارنجی و صورتی درآمدند.
ابرها به تدریج در حال کنار رفتن هستند و آفتاب دوباره نمایان میشود.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید یا موضوع خاصی مد نظر دارید، لطفاً بفرمائید!