escort
license
98
1667
100
معنی کلمه escort
معنی واژه escort
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | escort | ||
تعداد حروف | 6 | ||
نوع | (Noun), (Verb - use participle), (Verb - transitive), (Adverb) | ||
تلفظ آمریکایی | /eˈskɔːrt/ | ||
تلفظ انگلیسی | /ɪˈskɔːt/ | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی escort | ||
پخش صوت |
گارد محافظ، ملتزمین، اسکورت، نگهبان، همراه، بدرقه، همراهی کردن(با)نگهبانی کردن(از)، اسکورت کردن