flux
licenseمعنی کلمه flux
معنی واژه flux
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | flux | ||
تعداد حروف | 4 | ||
نوع | (Noun), (Verb - use participle), (Verb - transitive), (Adverb) | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈfləks/ | ||
تلفظ انگلیسی | /flʌks/ | ||
مترادفات | blend, mix, conflate, commingle, immix, fuse, coalesce, meld, combine, merge | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی flux | ||
پخش صوت |
سیل، سیلان
سیلان، ریزش، سیل، سرعت جریان، گداختگی، گداز،تغییرات پی درپی، اسهال، خونریزش، جاری شدن، گداختن، اب کردن، شار
[کامپیوتر]: شار ؛ فلو
[الکترونیک]: شار ؛ گداز آور 1. خطوط نیروی مغناطیسی یا الکتریکی در ناحیه ای معین .2. آهنگ شارش ذرات یا فوتونها از درون سطح واحد. 3. حاصلضرب تعداد ذرات در واحد حجم و سرعت میانگین آنها. 4. ماده ای شیمیایی که با از بین بردن لایه های اکسید از سطح فلزات آنها را برای لحیم کاری ، برنج کاری ، یا جوش آماده میکند . رزین Resin به عنوان یک ماده گداز آور کاربرد گسترده ای در لحیم کاری قعطات الکترونیکی دارد. [الکترونیک]: شار
[عمران و معماری]: روانساز [عمران و معماری]: شار [عمران و معماری]: ذوب کننده [عمران و معماری]: گداز آور [عمران و معماری]: سیاله [عمران و معماری]: گدازه