grating
licenseمعنی کلمه grating
معنی واژه grating
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | grating | ||
تعداد حروف | 7 | ||
نوع | (Noun), (Adjective) | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈɡreɪtɪŋ/ | ||
تلفظ انگلیسی | /ˈɡreɪtɪŋ/ | ||
مترادفات | grate | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی grating | ||
پخش صوت |
چارچوب اهنی، شبکه، پنجره، تیز و دلخراش، گوشت ریز، ساینده
[الکترونیک]: توری 1. آرایشی از سیمهای نازک موازی در موجبرها که فقط یک موج خاص را عبور میدهند. 2. آرایشی از سیمهای فلزی متقاطع کهبه عنوان بازتابنده برای آنتن ریزموج عمل می کنندو کمترین مقاومت را در برابر باد دارند. 3. diffraction grating.
[عمران و معماری]: طارمی [عمران و معماری]: شبکه فولادی [عمران و معماری]: دریچه مشبک