جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: (Noun) (جانورشناسی) اسب - the name of Rustam's horse was Rakhsh - نام اسب رستم رخش بود - it's a horse of another color - این امری است علیحده، این مطلبی است جداگانه - back the wrong horse - (در مسابقهی اسبدوانی) روی اسب بازنده شرط بندی کردن، (مجازی) طرف بازنده را گرفتن، از بازنده حمایت کردن، راه غلط رفتن، اشتباه محاسبه کردن، شریک بد گزیدن - be/get/ride on one's high horse - خود را گرفتن، مغرور شدن، باد کردن، فخر فروختن - eat like a horse - خوب خوردن، اشتهای خوبی داشتن - work like a horse - خوب کار کردن، پر کار بودن - hold one's horses - (محاوره) تامل کردن، درنگ کردن، زود تصمیم نگرفتن - don't/never look a gift horse in the mouth! - دندان اسب پیشکشی را نمیشمارند - you can take a horse to the water, but you can't make him drink - (proverb) اگر طرف خودش نخواهد با زور نمیشود کاری از پیش برد - change/swap horses in horse's mouth - از منبع دست اول، از منبع موثق، از دهن خودش - from the horse's mouth - (عامیانه) از منابع قابل اعتماد، از مراجع اصلی، از منبع موثق - light horse - سوارنظام سبکاسلحه - horse about/around - (محاوره) شلوغی کردن، جنجال به پا کردن (Noun) (در برمعنی برای کلمه horse پیدا نشد.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر