implanted
license
98
1667
100
معنی کلمه implanted
معنی واژه implanted
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | implanted | ||
تعداد حروف | 9 | ||
نوع | s | ||
مترادفات | deep rooted, deep seated, ingrained, planted | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی implanted | ||
پخش صوت |
در حال حاضر برای این واژه هیچ معنی ثبت نشده است. در صورت داشتن معنی پیشنهادی برای این واژه، لطفا آن را از طریق فرم تماس با ما به اشتراک بگذارید.