approach
licenseمعنی کلمه approach
معنی واژه approach
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | approach | ||
تعداد حروف | 8 | ||
نوع | v | ||
تلفظ آمریکایی | /əˈproʊtʃ/ | ||
تلفظ انگلیسی | /əˈprəʊtʃ/ | ||
مترادفات | set about, go about | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی approach | ||
پخش صوت |
(Verb - transitive) نزدیک شدن به، نزدیک آمدن به، نزدیک بودن به
(Verb - transitive) (مجازی) به پای کسی/چیزی رسیدن، با کسی/چیزی برابری کردن
(Verb - intransitive) نزدیک بودن، نردیک شدن
(Noun) تقریب، نزدیکی، رسیدن، نزدیک شدن
(Verb - transitive) رهیافت، راهبرد، نگرش، تلقی، برخورد، رویکرد، روش، شیوه
(Noun) راه، راه دسترسی، راه رسیدن - easy of approach - سهل الوصول، زودیاب - difficult of approach - دیریاب، دور از دسترس - make approaches to somebody - نزد کسی راه جستن، در دل کسی راه باز کردن، تو دل کسی جا باز کردن، به کسی تقرب جستن
(Noun) تقاضا، درخواست، پیشنهاد
[عمران و معماری]: رویکرد [عمران و معماری]: تقرب [عمران و معماری]: رسش