load
licenseمعنی کلمه load
معنی واژه load
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | load | ||
تعداد حروف | 4 | ||
نوع | (Noun), (Verb - use participle), (Adverb) | ||
تلفظ آمریکایی | /loʊd/ | ||
تلفظ انگلیسی | /ləʊd/ | ||
مترادفات | warhead, payload | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی load | ||
پخش صوت |
بار، کوله بار، فشار، مسئولیت، بارالکتریکی، عمل پرکردن تفنگ باگلوله، عملکرد ماشین یا دستگاه، بارکردن، پر کردن، گرانبارکردن، سنگین کردن، فیلم(دردوربین) گذاشتن، بار گیری شدن، بار زدن، تفنگ یاسلاحی را پر کردن
بار کردن، بار
[کامپیوتر]: بارگذاری ، بار - انتقال اطلاعات از یک دیسک یا دستگاه بیرونی دیگر به درون حافظه ی کامپیوتر. [کامپیوتر]: بار منتقل کردن به حافظه ، بار کردن ، لود کردن . [کامپیوتر]: فرمانی انتقال اطلاعات از حافظه جانبی به حافظه اصلی
[الکترونیک]: بار ، بارکردن 1. وسیله ای که سیگنال مفید خروجی یک تقویت کننده ، نوسان ساز ، یا منابع سیگنال دیگر را دریافت می کند . 2. وسیله ای که انرژِ الکتریکی را مصرف می کند . 3. مقدار توان الکتریکی که از خط تغذیه ، مولد یا سایر منابع توان کشیده می شود . 4. ماده ای که باید توسط کوره ی القایی یا دی الکتریکی گرم شود . 5 . وراد کردن اطلاعات به ثباتها یا حافظه های رایانه 6. قرار دادن نوار ، کارتریج ، دیسک ف یا سایر وسایل ذخیره کننده ر دستگاهی که داده های ذخیره شده یا محتوای صدا و تصویر آن را استخراج می کند . [الکترونیک]: بار
[عمران و معماری]: بار [عمران و معماری]: بارگذاشتن