peripheral

معنی: (Adjective) جنبی، پیرامونی
(Adjective) پیرامونی، دوره ای، وابسته به محیط، (مجازا) خارجی،ثانوی
[کامپیوتر]: دستگاه جانبی دستگاهی که به یک کامپیوتر متصل است . ترمینالها ، نوار گردان ها ، دیسک گردان ها و چاپگرها نمونه هایی از دستگاههای جانبی هستند . [کامپیوتر]: دستگاه جانبی
[الکترونیک]: جانبی 1. در سیستمهای کامپیوتری ، هر واحد کار کردی که در داخل جعبه کامپیوتر قرار ندارد و بخشی از سیستم است . 2 قطعات مدار مجتمعی که بهریز پردازنده برای ارایه مجموعه کاملی از توابع کمک می کنند . مانند قطعات ورودی / خروجی ( I/O ) قطعات حافظه اضافه شونده و در بعضی سیستمها ، پردازنده های کمکی . [الکترونیک]: پیرامونی ، جانبی

... ادامه

418 | 0

نمایش تصویر

اطلاعات بیشتر واژه

آواشناسی:

منبع: دیکشنری انگلیسی به فارسی

معادل ابجد: 0

شمارگان هجا:

related to the key issue but not of central importance; "a peripheral interest"; "energy is far from a peripheral issue in the economy"; "peripheral issues"

فرم ورود

آدرس بخش انتخاب شده

رویداد ها - امتیازات

زیر مجموعه ها

سوالات متداول

peripheral

معنی کلمه peripheral

معنی واژه peripheral

peripheral

اطلاعات بیشتر واژه

related to the key issue but not of central importance; "a peripheral interest"; "energy is far from a peripheral issue in the economy"; "peripheral issues"

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام

تبلیغات توضیحی

تبلیغات موضوعی

تبلیغات تصویری

فرم ورود

آدرس بخش انتخاب شده

رویداد ها - امتیازات

زیر مجموعه ها

سوالات متداول

peripheral

معنی کلمه peripheral

معنی واژه peripheral

peripheral

اطلاعات بیشتر واژه

related to the key issue but not of central importance; "a peripheral interest"; "energy is far from a peripheral issue in the economy"; "peripheral issues"

500 کاراکتر باقی مانده

مطالب مرتبط

peripheral

peripheral

peripheral

peripheral device

peripheral vision

Peripheral Unit

جعبه لام تا کام

تبلیغات توضیحی

تبلیغات موضوعی

تبلیغات تصویری