root

0

86

اطلاعات بیشتر واژه
واژه	root
تعداد حروف	4
نوع	(Noun), (Verb - transitive), (Verb - intransitive), (Indefinite Article)
تلفظ آمریکایی	/ˈruːt/
تلفظ انگلیسی	/ruːt/
منبع	دیکشنری انگلیسی به فارسی
نمایش تصویر	معنی root
پخش صوت

معنیریشه
(گیاه‌شناسی) ریشه، بن، اصل، (درجمع) اصول، بنیاد، بنیان،پایه، اساس، سرچشمه، زمینه، ریشه کن کردن، داد زدن،غریدن، از عددی ریشه گرفتن، ریشه دار کردن
[کامپیوتر]: ریشه نام حساب که برای مدیر سیستم unix استفاده می شود . [کامپیوتر]: ریشه
[الکترونیک]: ریشه
[عمران و معماری]: ریشه

the place where something begins, where it springs into being; "the Italian beginning of the Renaissance"; "Jupiter was the origin of the radiation"; "Pittsburgh is the source of the Ohio River"; "communism's Russian root"

فرم ورود

آدرس بخش انتخاب شده

رویداد ها - امتیازات

زیر مجموعه ها

سوالات متداول

root

معنی کلمه root

معنی واژه root

0

86

the place where something begins, where it springs into being; "the Italian beginning of the Renaissance"; "Jupiter was the origin of the radiation"; "Pittsburgh is the source of the Ohio River"; "communism's Russian root"

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام

تبلیغات توضیحی

تبلیغات موضوعی

تبلیغات تصویری

فرم ورود

آدرس بخش انتخاب شده

رویداد ها - امتیازات

زیر مجموعه ها

سوالات متداول

root

معنی کلمه root

معنی واژه root

0

86

the place where something begins, where it springs into being; "the Italian beginning of the Renaissance"; "Jupiter was the origin of the radiation"; "Pittsburgh is the source of the Ohio River"; "communism's Russian root"

500 کاراکتر باقی مانده

مطالب مرتبط

root

root rot

root out

root name

root for

root cap

جعبه لام تا کام

تبلیغات توضیحی

تبلیغات موضوعی

تبلیغات تصویری