جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: (Noun) (فیزیک) صوت (Noun) صدا، آوا، سر و صدا - without a sound - بی سروصدا، بی هیچ صدایی، آرام (Noun) لحن، نحوهی گفتار - a vowel sound - (آواشناسی) واکه، مصوت - like the sound of one's own voice - (به طعنه) خیلی وراجی کردن، پرحرفی کردن، (کسی) از صدای خودش خیلی خوشش آمدن - sound off - (Verb - intransitive) (محاوره، به طعنه) رجز خواندن، رجز خوانی کردن، عر و تیز کردن، ور زدن، حرف زیادی زدن - sound somebody out - (Verb - transitive) پی به نظر...بردن، مزهی دهن...را فهمیدن (Noun) صدارس (Noun) موسیقی (Noun) (صفتگونه) صوتی، (مربوط به) صوت (Verb - intransitive) به نظر آمدن، به نظر رسیدن، احساس شدن، جلوه کردن/بودن - by the sound of it/things - از قرار معلوم، بنا به ظاهر، ظاهرا، آنطور که پیدا است - this music sounds beautiful - این موسیقی گوشنواز است، این موسیقی به گوش خوش میآید - it sounds to me... - فکر میکنم (که)...، به نظرم میرسد (که)...، انگار (که)... - i hope I don't sound as if I'm criticising/criticizing you - امیدوارم این احساس بهت دست ندهد که دارم از تو انتقاد میکنم، امیدوارم این برداشت را نکنی که دارم ازت انتقاد میکنم (Verb - intransitive) به صدا درآمدن، صدا دادن، صدا کردن - sound the retreat
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر