trap
licenseمعنی کلمه trap
معنی واژه trap
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | trap | ||
تعداد حروف | 4 | ||
نوع | n | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈtræp/ | ||
تلفظ انگلیسی | /træp/ | ||
مترادفات | bunker, sand trap | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی trap | ||
پخش صوت |
(Noun) زانویی مستراح وغیره تله، دام، دریچه، گیر، محوطه کوچک، شکماف، نیرنگ، فریب دهان، بدام انداختن، درتله انداختن
(Noun) تله، در تله اندازی
[کامپیوتر]: تله ، دام ناحیه ای از روی هم افتادگی میان رنگهای گوناگون جوهر در یک چاپ رنگی روی کاغذ چاپی . مقدار کمی تله مانع ار بروز فاصله های غیر عمدی میان دو ناحیه از رنگ می شود . [کامپیوتر]: حبس شدن، در تله انداختن،تله
[الکترونیک]: تله 1. مدار تنظیم شده ای در قسمت RFیا IF گیرنده که مانع عبور بسامد های ناخواسته می شود.تله در مدارهای تصویر گیرنده تلویزیون سیگنال صدا را از کانال تصویر جدا می کند.آن را پس زننده نیر می نامند. 2. عدم خلوص نیمرسانا که مانع از حرکت حاملها در داخل ماده میشود . 3. qave trap . [الکترونیک]: تله
[عمران و معماری]: سیفون [عمران و معماری]: شترگلو [عمران و معماری]: گیر [عمران و معماری]: حبس کردن [عمران و معماری]: تله