جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

chain

معنی:
319 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
آواشناسی:
منبع: دیکشنری انگلیسی به فارسی
معادل ابجد: 0
شمارگان هجا:
n. - A series of links or rings, usually of metal, connected, or fitted into one another, used for various purposes, as of support, of restraint, of ornament, of the exertion and transmission of mechanical power, etc.
n. - That which confines, fetters, or secures, as a chain; a bond; as, the chains of habit.
n. - A series of things linked together; or a series of things connected and following each other in succession; as, a chain of mountains; a chain of events or ideas.
n. - An instrument which consists of links and is used in measuring land.
n. - Iron links bolted to the side of a vessel to bold the dead-eyes connected with the shrouds; also, the channels.
n. - The warp threads of a web.
v. t. - To fasten, bind, or connect with a chain; to fasten or bind securely, as with a chain; as, to chain a bulldog.
v. t. - To keep in slavery; to enslave.
v. t. - To unite closely and strongly.
v. t. - To measure with the chain.
v. t. - To protect by drawing a chain across, as a harbor.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری