console
licenseمعنی کلمه console
معنی واژه console
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | console | ||
تعداد حروف | 7 | ||
نوع | n | ||
تلفظ آمریکایی | /kənˈsoʊl/ | ||
تلفظ انگلیسی | /kənˈsəʊl/ | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی console | ||
پخش صوت |
(Verb - transitive) تسلی دادن، دلداری دادن، آرام کردن - i tried to console the bereaved mother - کوشیدم مادر داغ دیده را تسلی بدهیم
(Noun) (تاقچه و غیره) پایهی بازویی، پایهی سهگوش، گونیا
(Noun) (اُرگ) میز، پیشخوان
(Noun) (رادیو، تلویزیون و غیره) جعبه، کنسول
(Noun) (برق، فنی) میز فرمان، پیشانه
(Noun) (معماری) پایهی گچبری
[کامپیوتر]: کنسول 1. صفحه کلید و تصویر یک کامپیوتر چند کاربره . 2. یک صفحه کلید و تصیر ( غیر گرافیکی ) یا پنجره ای که یکی از این دو را سرویس می دهد . [کامپیوتر]: میز فرمان ؛ پیشانه ؛ پایانه فرمان ؛ کنسول ؛ پایانه نمایش
[الکترونیک]: میز ، میز فرمان 1. محفظه بزرگی بر ای گیرنده ی تلویزیون یا رادیو که به جای میز روی زیمن قرار می گیرد . 2. میز اصلی کنترل تجهیزات الکترونیکی در ایستگاه رادار ، ایستگاه رادیو تلویزیون یا برج مراقبت فرودگاه 3 . قسمتی از یک رایانه ی بزرگ که به کمک آن می توان ارتباط دو طرفه بین مهندس با اپراتور و واحد پردازش مرکزی بر قرار کرد و عملیاتی نظیر اصلاح محتویات حافظه ، تصحیح خطا و کنترل ماشین را به صورت دستی انجام داد .