constituent
licenseمعنی کلمه constituent
معنی واژه constituent
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | constituent | ||
تعداد حروف | 11 | ||
نوع | n | ||
تلفظ آمریکایی | /kənˈstɪt͡ʃuːənt/ | ||
تلفظ انگلیسی | /kənˈstɪtjʊənt/ | ||
مترادفات | component, element, factor, ingredient | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی constituent | ||
پخش صوت |
(Adjective) (جزء، عنصر) سازنده، تشکیل دهنده، سازا
(Adjective) (سیاسی) دارای حق انتخاب، گزیننده، انتخاب کننده
(Adjective) (سیاسی) (هیئت، شورا) مؤسس، قانون گذار
(Noun) سازه، مؤلفه، جزء سازنده
(Noun) (سیاسی) رأی دهنده، انتخاب کننده، موکلان
[الکترونیک]: تشکیل دهنده
[عمران و معماری]: جزء [عمران و معماری]: سازا