constituent

معنی کلمه constituent

معنی واژه constituent

معنی(Adjective) (جزء، عنصر) سازنده، تشکیل دهنده، سازا
(Adjective) (سیاسی) دارای حق انتخاب، گزیننده، انتخاب کننده
(Adjective) (سیاسی) (هیئت، شورا) مؤسس، قانون گذار
(Noun) سازه، مؤلفه، جزء سازنده
(Noun) (سیاسی) رأی دهنده، انتخاب کننده، موکلان
[الکترونیک]: تشکیل دهنده
[عمران و معماری]: جزء [عمران و معماری]: سازا

a member of a constituency; a citizen who is represented in a government by officials for whom he or she votes; "needs continued support by constituents to be re-elected"