controller
licenseمعنی کلمه controller
معنی واژه controller
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | controller | ||
تعداد حروف | 10 | ||
نوع | n | ||
تلفظ آمریکایی | /kənˈtroʊlə/ | ||
تلفظ انگلیسی | /kənˈtrəʊlə/ | ||
مترادفات | accountant, comptroller | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی controller | ||
پخش صوت |
(Noun) کنترل کننده
(Noun) بازرس، حسابدار ممیز، ناظر
[کامپیوتر]: کنترل کننده ؛ کنترل شده
[الکترونیک]: کنترل کننده 1. مداری الکتریکی یا الکترومکانیکی که با ارسال سیگنالهای مناسب از طریق سیم ، هوا ، یا آب عملی را کنترل می کند . ارسال را می توان به صورت اکوستیک ، رادیویی ، یا زیر قرمز انجام داد ، به عنوان مثال می توان از کنترل کننده های راه دور دستگاههای صوتی / تصویری و کنترل کننده های رادیویی برای باز کردن در یا کنترل هواپیما ، ماشینها ، یا قایقهای مدل نام برد . 2. مترادفی برای microcontroller .
[عمران و معماری]: دستگاه کنترل [عمران و معماری]: کنترل کننده