controller

معنی: (Noun) کنترل کننده
(Noun) بازرس، حسابدار ممیز، ناظر
[کامپیوتر]: کنترل کننده ؛ کنترل شده
[الکترونیک]: کنترل کننده 1. مداری الکتریکی یا الکترومکانیکی که با ارسال سیگنالهای مناسب از طریق سیم ، هوا ، یا آب عملی را کنترل می کند . ارسال را می توان به صورت اکوستیک ، رادیویی ، یا زیر قرمز انجام داد ، به عنوان مثال می توان از کنترل کننده های راه دور دستگاههای صوتی / تصویری و کنترل کننده های رادیویی برای باز کردن در یا کنترل هواپیما ، ماشینها ، یا قایقهای مدل نام برد . 2. مترادفی برای microcontroller .
[عمران و معماری]: دستگاه کنترل [عمران و معماری]: کنترل کننده

... ادامه

375 | 0

نمایش تصویر

اطلاعات بیشتر واژه

آواشناسی:

منبع: دیکشنری انگلیسی به فارسی

معادل ابجد: 0

شمارگان هجا:

فرم ورود

آدرس بخش انتخاب شده

رویداد ها - امتیازات

زیر مجموعه ها

سوالات متداول

controller

معنی کلمه controller

معنی واژه controller

controller

اطلاعات بیشتر واژه

a person who directs and restrains

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام

تبلیغات توضیحی

تبلیغات موضوعی

تبلیغات تصویری

فرم ورود

آدرس بخش انتخاب شده

رویداد ها - امتیازات

زیر مجموعه ها

سوالات متداول

controller

معنی کلمه controller

معنی واژه controller

controller

اطلاعات بیشتر واژه

a person who directs and restrains

500 کاراکتر باقی مانده

مطالب مرتبط

controller

controller

CRT controller

on off controller

print controller

graphics controller

جعبه لام تا کام

تبلیغات توضیحی

تبلیغات موضوعی

تبلیغات تصویری