تنظیم
licenseمعنی کلمه تنظیم
معنی واژه تنظیم
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- انتظام، ترتيب، تنسيق، مرتبسازي، نظم، نظمدهي، 2- مرتب كردن، منظم كردن، سروسامان دادن | ||
متضاد | نابسامان كردن | ||
انگلیسی | regulation,adjustment,arrangement,alignment,alinement,set-out | ||
عربی | تنظيم، نظام، قواعد، ضبط، قانون، نظم، مرسوم، إحكام، أنظمة | ||
ترکی | ayarlama | ||
فرانسوی | réglage | ||
آلمانی | tuning | ||
اسپانیایی | afinación | ||
ایتالیایی | messa a punto | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "تنظیم" در زبان فارسی به معنای ترتیب دادن، سازماندهی کردن یا بهبود بخشیدن به چیزی است. برای استفاده صحیح از این کلمه و نگارش آن در جملات، موارد زیر را در نظر داشته باشید:
با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "تنظیم" به درستی و به صورت موثری در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | تنظیم | ||
معادل ابجد | 1400 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | tanzim | ||
معادل انگلیسی | arrangement | ||
مرتبط با | موسیقی | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی] | ||
مختصات | (تَ) [ ع . ] (مص م .) | ||
آواشناسی | tanzim | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی تنظیم | ||
پخش صوت |
1. سازماندهی مجدد قطعۀ موسیقی برای اجرا با یک یا چند ساز یا آواز دیگر 2. سازآرایی آهنگ در موسیقی مردم پسند کلمه "تنظیم" در زبان فارسی به معنای ترتیب دادن، سازماندهی کردن یا بهبود بخشیدن به چیزی است. برای استفاده صحیح از این کلمه و نگارش آن در جملات، موارد زیر را در نظر داشته باشید: مصرف صحیح: "تنظیم" میتواند به عنوان فعل (تنظیم کردن) یا اسم (تنظیم) مورد استفاده قرار گیرد. به عنوان مثال: قید و وصف: در زمان استفاده از "تنظیم" به عنوان فعل، میتوانید قیدهایی مانند "دقیق"، "صحیح" و "به موقع" را به کار ببرید: حضورا در جملات: هنگام تشکیل جملات، توجه کنید که "تنظیم" معمولاً با مفعول همراه است: ساختار جمله: در جملات باید دقت کنید که فعل "تنظیم کردن" با فاعل و مفعول صحیح بیاید: با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "تنظیم" به درستی و به صورت موثری در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.
1- انتظام، ترتيب، تنسيق، مرتبسازي، نظم، نظمدهي،
2- مرتب كردن، منظم كردن، سروسامان دادن
نابسامان كردن
regulation,adjustment,arrangement,alignment,alinement,set-out
تنظيم، نظام، قواعد، ضبط، قانون، نظم، مرسوم، إحكام، أنظمة
ayarlama
réglage
tuning
afinación
messa a punto