تنظیم
licenseمعنی کلمه تنظیم
معنی واژه تنظیم
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- انتظام، ترتيب، تنسيق، مرتبسازي، نظم، نظمدهي، 2- مرتب كردن، منظم كردن، سروسامان دادن | ||
متضاد | نابسامان كردن | ||
انگلیسی | regulation,adjustment,arrangement,alignment,alinement,set-out | ||
عربی | تنظيم، نظام، قواعد، ضبط، قانون، نظم، مرسوم، إحكام، أنظمة | ||
ترکی | ayarlama | ||
فرانسوی | réglage | ||
آلمانی | tuning | ||
اسپانیایی | afinación | ||
ایتالیایی | messa a punto | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "تنظیم" در زبان فارسی به معنای ترتیب دادن، سازماندهی کردن یا بهبود بخشیدن به چیزی است. برای استفاده صحیح از این کلمه و نگارش آن در جملات، موارد زیر را در نظر داشته باشید:
با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "تنظیم" به درستی و به صورت موثری در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | تنظیم | ||
معادل ابجد | 1400 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | tanzim | ||
معادل انگلیسی | maneuvre | ||
مرتبط با | حمل ونقل ریلی | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی] | ||
مختصات | (تَ) [ ع . ] (مص م .) | ||
آواشناسی | tanzim | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی تنظیم | ||
پخش صوت |
تمامی عملیات تنظیم قطار، شامل جداسازی واگنها و لوکوموتیوها از قطار برای واگذاری به کارگاهها و اتصال آنها به قطار و جابه جایی قطار در خطوط کلمه "تنظیم" در زبان فارسی به معنای ترتیب دادن، سازماندهی کردن یا بهبود بخشیدن به چیزی است. برای استفاده صحیح از این کلمه و نگارش آن در جملات، موارد زیر را در نظر داشته باشید: مصرف صحیح: "تنظیم" میتواند به عنوان فعل (تنظیم کردن) یا اسم (تنظیم) مورد استفاده قرار گیرد. به عنوان مثال: قید و وصف: در زمان استفاده از "تنظیم" به عنوان فعل، میتوانید قیدهایی مانند "دقیق"، "صحیح" و "به موقع" را به کار ببرید: حضورا در جملات: هنگام تشکیل جملات، توجه کنید که "تنظیم" معمولاً با مفعول همراه است: ساختار جمله: در جملات باید دقت کنید که فعل "تنظیم کردن" با فاعل و مفعول صحیح بیاید: با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "تنظیم" به درستی و به صورت موثری در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.
1- انتظام، ترتيب، تنسيق، مرتبسازي، نظم، نظمدهي،
2- مرتب كردن، منظم كردن، سروسامان دادن
نابسامان كردن
regulation,adjustment,arrangement,alignment,alinement,set-out
تنظيم، نظام، قواعد، ضبط، قانون، نظم، مرسوم، إحكام، أنظمة
ayarlama
réglage
tuning
afinación
messa a punto