توانش
licenseمعنی کلمه توانش
معنی واژه توانش
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | power, might, exponent, potency, vigor, capacitance, vim, puissance, vigour, its power | ||
عربی | قوة، القوة، طاقة، سلطة، قدرة، صلاحية، سلطات، نفوذ، سلطان، مقدرة، تأثير، قوة عقلية، اله إو إلاهة، حول قوة، حول، شغل، وصل الي السلطة | ||
مرتبط | قدرت، برق، توان، نیرو، اقتدار، حکومت، توانایی، زور، انرژی، نما، نماینده، لیاقت، نیرومندی، ظرفیت خازنی، ظرفیت الکتریکی، فشار | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "توانش" در زبان فارسی ترکیبی از "توان" و پسوند "ش" است. این کلمه به معنای قابلیت، صلاحیت یا توانایی افراد در انجام کارها یا وظایف خاص استفاده میشود. در ادامه به قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه میپردازیم:
امیدوارم این نکات مفید واقع شوند! اگر سوال یا نکته دیگری در این زمینه دارید، خوشحال میشوم کمک کنم. | ||
واژه | توانش | ||
معادل ابجد | 757 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
معادل انگلیسی | competence | ||
مرتبط با | زبان شناسی | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی توانش | ||
پخش صوت |
← توانش زبانی کلمه "توانش" در زبان فارسی ترکیبی از "توان" و پسوند "ش" است. این کلمه به معنای قابلیت، صلاحیت یا توانایی افراد در انجام کارها یا وظایف خاص استفاده میشود. در ادامه به قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه میپردازیم: نحوه نوشتار: کلمه "توانش" باید به صورت یکجا نوشته شود و هیچ فاصلهای بین اجزای آن نباید باشد. خواندن صحیح: تلفظ صحیح آن "tavānash" است. توجه به آوای این کلمه در گفتگوها و نوشتارها مهم است. جایگاه در جمله: "توانش" معمولاً به عنوان اسم در جملات استفاده میشود و میتواند در موضوع یا مفعول جمله قرار گیرد. قواعد جمع بستن: برای جمع بستن این کلمه، میتوان از "توانشها" استفاده کرد. همنشینی با دیگر کلمات: "توانش" میتواند با صفات مختلف ترکیب شود تا ویژگیهای خاص آن را بیان کند. کاربرد در متون رسمی و غیررسمی: این کلمه در متون علمی، تخصصی و حتی در مکالمات روزمره قابل استفاده است. امیدوارم این نکات مفید واقع شوند! اگر سوال یا نکته دیگری در این زمینه دارید، خوشحال میشوم کمک کنم.
power, might, exponent, potency, vigor, capacitance, vim, puissance, vigour, its power
قوة، القوة، طاقة، سلطة، قدرة، صلاحية، سلطات، نفوذ، سلطان، مقدرة، تأثير، قوة عقلية، اله إو إلاهة، حول قوة، حول، شغل، وصل الي السلطة
قدرت، برق، توان، نیرو، اقتدار، حکومت، توانایی، زور، انرژی، نما، نماینده، لیاقت، نیرومندی، ظرفیت خازنی، ظرفیت الکتریکی، فشار