توفند
licenseمعنی کلمه توفند
معنی واژه توفند
| اطلاعات بیشتر واژه | |||
|---|---|---|---|
| انگلیسی | single | ||
| عربی | أعزب، أحادي، مفرد، فردي، منفرد، فرد، فريد، فذ، عزوبي، وحيد، اختار، ميز، بطاقة لإتجاه واحد، غير متزوج | ||
| ترکی | fırtına | ||
| فرانسوی | tempête | ||
| آلمانی | sturm | ||
| اسپانیایی | tormenta | ||
| ایتالیایی | tempesta | ||
| تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "توفند" در زبان فارسی به معنای طوفان است. این واژه به حالت‌های مختلف در جملات استفاده می‌شود و قواعد مختلفی برای نگارش آن وجود دارد. در زیر به چند نکته و قاعده نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره می‌شود:
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "توفند" به درستی در نوشته‌های خود استفاده کنید. | ||
| واژه | توفند | ||
| معادل ابجد | 540 | ||
| تعداد حروف | 5 | ||
| معادل انگلیسی | hurricane | ||
| مرتبط با | علوم جَوّ | ||
| نقش دستوری | اسم | ||
| آواشناسی | tufand | ||
| الگوی تکیه | WS | ||
| شمارگان هجا | 2 | ||
| منبع | واژه‌های مصوّب فرهنگستان | ||
| نمایش تصویر | معنی توفند | ||
| پخش صوت | |||
چرخند حارّه ای با میانگین یک‌دقیقه ای بادهای سطحی بیش از 32 متر بر ثانیه متـ . هاریکن باگیو baguio تیفون typhoon چرخند حارّه ای شدید severe tropical cyclone عدد بوفورت 12 Beaufort number 12 ویلی ویلی willy-willy کلمه "توفند" در زبان فارسی به معنای طوفان است. این واژه به حالت‌های مختلف در جملات استفاده می‌شود و قواعد مختلفی برای نگارش آن وجود دارد. در زیر به چند نکته و قاعده نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره می‌شود: نوشتن صحیح: کلمه "توفند" باید به همین شکل نوشته شود و اشکالی مانند "توفان" اگرچه رایج است، اما به نوعی دیگر از طوفان اشاره دارد. تطابق با نقش جمله: در جملات مختلف، "توفند" می‌تواند به عنوان اسم یا فعل به کار برود. برای مثال: استفاده از علامت‌های نگارشی: هنگام نوشتن جملات، به استفاده از ویرگول، نقطه و سایر علامت‌های نگارشی توجه کنید تا جملات شما روان‌تر و مفهوم‌تر باشند. فعل‌های وابسته: اگر "توفند" به عنوان بخشی از یک عبارت یا جمله استفاده می‌شود، باید به زمان و تعداد فعل‌های وابسته توجه داشته باشید. مثلاً: "توفند شدیدی به وجود آمده است." با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "توفند" به درستی در نوشته‌های خود استفاده کنید.
single
أعزب، أحادي، مفرد، فردي، منفرد، فرد، فريد، فذ، عزوبي، وحيد، اختار، ميز، بطاقة لإتجاه واحد، غير متزوج
fırtına
tempête
sturm
tormenta
tempesta
