خشک کردن
licenseمعنی کلمه خشک کردن
معنی واژه خشک کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | dry, dehumidify, wither, desiccate, wipe, calcine, make dry, evaporate, exsiccate, drip-dry, freeze-dry | ||
عربی | جاف، غسيل جاف، ظامئ، ذابل، قليل الأمطار، حجارة بطارية، جاف الضرع، غير سائل، مجدب، متسم بالواقعية، موضوعي، قاحل، جفف، جف، نشف، سبب الظمأ، جفف الفم، يبس، جفاف | ||
مرتبط | تشنه شدن، خشکانیدن، رطوبت گرفتن، نم چیزی را گرفتن، پژمرده شدن، پژمردن، سربه سر کردن، پژولیدن، پژمردهکردن یا شدن، در جای خشک نگهداشتن، پاک کردن، زدودن، از میان بردن، بوسیله مالش پاک کردن، اهکی کردن، مکلس کردن، تبخیر شدن، بخار شدن، تبخیر کردن، متصاعد شدن، تبدیل به بخار کردن | ||
واژه | خشک کردن | ||
معادل ابجد | 1194 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
معادل انگلیسی | drying | ||
مرتبط با | علوم و فنّاوری غذا | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی خشک کردن | ||
پخش صوت |
کاهش دادن رطوبت مادۀ غذایی بهطوریکه مناسب نگهداری یا فراوری شود
dry, dehumidify, wither, desiccate, wipe, calcine, make dry, evaporate, exsiccate, drip-dry, freeze-dry
جاف، غسيل جاف، ظامئ، ذابل، قليل الأمطار، حجارة بطارية، جاف الضرع، غير سائل، مجدب، متسم بالواقعية، موضوعي، قاحل، جفف، جف، نشف، سبب الظمأ، جفف الفم، يبس، جفاف
تشنه شدن، خشکانیدن، رطوبت گرفتن، نم چیزی را گرفتن، پژمرده شدن، پژمردن، سربه سر کردن، پژولیدن، پژمردهکردن یا شدن، در جای خشک نگهداشتن، پاک کردن، زدودن، از میان بردن، بوسیله مالش پاک کردن، اهکی کردن، مکلس کردن، تبخیر شدن، بخار شدن، تبخیر کردن، متصاعد شدن، تبدیل به بخار کردن