پاک کردن
licenseمعنی کلمه پاک کردن
معنی واژه پاک کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | پالايش، پالودن، تطهير، تميز كردن، تنظيف، روفتن، زدودن، ستردن | ||
متضاد | آلودن، كثيف كردن | ||
انگلیسی | erase, clean, wipe, purify, cleanse, mop, rub, purge, obliterate, sublimate, wash, abrade, expiate, winnow, scrape, wipe up, absolve, absterge, assoil, deterge, efface, furbish, lustrate, ventilate, willow | ||
عربی | محا، انمحى، مسح | ||
مرتبط | محو کردن، تراشیدن، خراشیدن، اثار چیزی را از بین بردن، تمیز کردن، درست کردن، تصفیه کردن، منزهکردن، خشک کردن، از میان بردن، بوسیله مالش پاک کردن، خالص کردن، پالایش کردن، تطهیر کردن، با چوب گردگیری پاک کردن، مالیدن، ساییده شدن، ساییدن، اصطکاک پیدا کردن، پاکسازی کردن، خالی کردن، تهی کردن، تنقیه کردن، معدوم کردن، سربه سر کردن، بالا بردن، تصعید کردن، متعال کردن، متصاعدکردن، شستن، غسل ارتماسی دادن، شستشو دادن، تحریک کردن، خراشیدن زدودن، حک کردن، بر انگیختن، کفاره دادن، جبران کردن، غربال کردن، بوجاری کردن، باد افشان کردن، باد دادن، افشاندن، پنجول زدن، خاراندن، اعلام بی تقصیری کردن، مبرا کردن، بخشیدن، بری الذمه کردن، امرزیدن، تبرئه کردن، مغفرت کردن، روسفید کردن، ازاد کردن، خود را تحت الشعاع قرار دادن، پرداخت کردن، جلا دادن، تجدید کردن، صورت تازه دادن به، تجدید نظر کردن در، بادخور کردن، تهویه کردن، هوا دادن به | ||
واژه | پاک کردن | ||
معادل ابجد | 297 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
معادل انگلیسی | trimming | ||
مرتبط با | علوم و فنّاوری غذا | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی پاک کردن | ||
پخش صوت |
زدودن بخشهای اضافی از مادۀ غذایی بهویژه زدودن چربیهای گوشت
پالايش، پالودن، تطهير، تميز كردن، تنظيف، روفتن، زدودن، ستردن
آلودن، كثيف كردن
erase, clean, wipe, purify, cleanse, mop, rub, purge, obliterate, sublimate, wash, abrade, expiate, winnow, scrape, wipe up, absolve, absterge, assoil, deterge, efface, furbish, lustrate, ventilate, willow
محا، انمحى، مسح
محو کردن، تراشیدن، خراشیدن، اثار چیزی را از بین بردن، تمیز کردن، درست کردن، تصفیه کردن، منزهکردن، خشک کردن، از میان بردن، بوسیله مالش پاک کردن، خالص کردن، پالایش کردن، تطهیر کردن، با چوب گردگیری پاک کردن، مالیدن، ساییده شدن، ساییدن، اصطکاک پیدا کردن، پاکسازی کردن، خالی کردن، تهی کردن، تنقیه کردن، معدوم کردن، سربه سر کردن، بالا بردن، تصعید کردن، متعال کردن، متصاعدکردن، شستن، غسل ارتماسی دادن، شستشو دادن، تحریک کردن، خراشیدن زدودن، حک کردن، بر انگیختن، کفاره دادن، جبران کردن، غربال کردن، بوجاری کردن، باد افشان کردن، باد دادن، افشاندن، پنجول زدن، خاراندن، اعلام بی تقصیری کردن، مبرا کردن، بخشیدن، بری الذمه کردن، امرزیدن، تبرئه کردن، مغفرت کردن، روسفید کردن، ازاد کردن، خود را تحت الشعاع قرار دادن، پرداخت کردن، جلا دادن، تجدید کردن، صورت تازه دادن به، تجدید نظر کردن در، بادخور کردن، تهویه کردن، هوا دادن به