خمیدگی
licenseمعنی کلمه خمیدگی
معنی واژه خمیدگی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | انحراف، انحنا، خمي، كجي | ||
متضاد | راستي | ||
انگلیسی | curvature, hogging, bend, flexion, bent, curve, crookedness, flexure, inflection, batter, circumflexion, crankle, droop, flection, incline, inflexion, nutation, slouch, stoop, tortuosity, bending | ||
عربی | انحناء، اعوجاج، تقويس، درجة الإنحناء، شىء منحن | ||
ترکی | bükme | ||
فرانسوی | pliant | ||
آلمانی | biegen | ||
اسپانیایی | doblando | ||
ایتالیایی | flessione | ||
مرتبط | انحناء، کجی، پیچش، مقدار انحناء، خم، زانویی، زانو، چنبره، خمیدگی پیداکردن، خم سازی، میل، علف بوریا، علف نیزار، علف شبیه نی، منحنی، پیچ، خط منحنی، چیز کج، عوج، چین، صرف فعل، انعطاف، خمیر، پیچیدگی، پیچ و خم، سستی، تصریف، شیب، رقص محوری، اشاره با سر، گردش، تنبل، ادم بی دست و پا، ادم بی کاره وبی کفایت | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "خمیدگی" در زبان فارسی به معنای حالت خمیده بودن یا انعطافپذیری است. قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه عبارتند از:
با رعایت این نکات، میتوانید کلمه "خمیدگی" را به درستی و به طور مؤثر در نوشتههای خود استفاده کنید. | ||
واژه | خمیدگی | ||
معادل ابجد | 684 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
تلفظ | xamidegi | ||
معادل انگلیسی | curvature | ||
مرتبط با | ریاضی | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (حاصل مصدر) | ||
آواشناسی | xamidegi | ||
الگوی تکیه | WWWS | ||
شمارگان هجا | 4 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی خمیدگی | ||
پخش صوت |
آهنگ تغییرات جهت خط مماس بر یک خم در نقطه ای از آن خم کلمه "خمیدگی" در زبان فارسی به معنای حالت خمیده بودن یا انعطافپذیری است. قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه عبارتند از: نحوهی نوشتار: کلمه "خمیدگی" به صورت صحیح نوشته میشود و باید دقت کرد که حرف "خ" در ابتدای آن با حرف "ه" اشتباه نشود. مشتقات: این کلمه از ریشه "خمید" گرفته شده است و میتوان از آن مشتقات دیگری نیز ساخت، مانند "خمیدگیدار" یا "خمیدگیهای مختلف". کاربرد در جملات: این کلمه معمولاً در جملات توصیفی به کار میرود. به عنوان مثال: نکات صرفی و نحوی: در متنهای علمی و ادبی، میتوان از "خمیدگی" به عنوان یک اسم استفاده کرد. همچنین این کلمه میتواند به عنوان صفت نیز در توصیف دیگر اسمای معنادار به کار رود. با رعایت این نکات، میتوانید کلمه "خمیدگی" را به درستی و به طور مؤثر در نوشتههای خود استفاده کنید.
انحراف، انحنا، خمي، كجي
راستي
curvature, hogging, bend, flexion, bent, curve, crookedness, flexure, inflection, batter, circumflexion, crankle, droop, flection, incline, inflexion, nutation, slouch, stoop, tortuosity, bending
انحناء، اعوجاج، تقويس، درجة الإنحناء، شىء منحن
bükme
pliant
biegen
doblando
flessione
انحناء، کجی، پیچش، مقدار انحناء، خم، زانویی، زانو، چنبره، خمیدگی پیداکردن، خم سازی، میل، علف بوریا، علف نیزار، علف شبیه نی، منحنی، پیچ، خط منحنی، چیز کج، عوج، چین، صرف فعل، انعطاف، خمیر، پیچیدگی، پیچ و خم، سستی، تصریف، شیب، رقص محوری، اشاره با سر، گردش، تنبل، ادم بی دست و پا، ادم بی کاره وبی کفایت