خون گیری
license
98
1667
100
معنی کلمه خون گیری
معنی واژه خون گیری
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | bloodletting, phlebotomy, depletion, venesection, blood | ||
عربی | إراقة الدم، إراقة الدماء | ||
مرتبط | حجامت، فصد، رگ زنی، تخلیه، نقصان، تقلیل، تهی سازی، باز کردن ورید | ||
واژه | خون گیری | ||
معادل ابجد | 896 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
معادل انگلیسی | bleeding , exsanguination | ||
مرتبط با | علوم و فنّاوری غذا | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی خون گیری | ||
پخش صوت |
خارج کردن بیشترین خون ممکن از بدن حیوان در هنگام ذبح
bloodletting, phlebotomy, depletion, venesection, blood
إراقة الدم، إراقة الدماء
حجامت، فصد، رگ زنی، تخلیه، نقصان، تقلیل، تهی سازی، باز کردن ورید