راهنما
licenseمعنی کلمه راهنما
معنی واژه راهنما
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- امام، بلد، پيشوا، دليل، راهبر، رهبر، رهنما، مربي، هادي 2- دفترچه راهنما | ||
انگلیسی | guide,guidance,guideline,leader,advisor,index,signal,clue,usher,pacemaker,adviser,landmark,cicerone,flagman,fingerpost,keynote,keyword,loadstar,lodestar,conductor,key,lead-up | ||
عربی | دليل، مرشد، الموجه، الهادي، معلم، الموجهة أداة للتوجيه، هدى، أرشد، وجه، قاد | ||
ترکی | rehber | ||
فرانسوی | guide | ||
آلمانی | führung | ||
اسپانیایی | guía | ||
ایتالیایی | guida | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «راهنما» در زبان فارسی به عنوان یک اسم و به معنای کسی یا چیزی که به دیگران کمک میکند تا راهی پیدا کنند یا اطلاعاتی به دست آورند، استفاده میشود. در نگارش و استفاده از این کلمه، چند نکته مهم وجود دارد:
در نهایت، توجه به استفاده صحیح از این کلمه در جملات و متون مختلف، در انتقال مفهوم و پیام به خواننده اهمیت زیادی دارد. | ||
واژه | راهنما | ||
معادل ابجد | 297 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
تلفظ | rāhna(e,o)mā | ||
معادل انگلیسی | pilot | ||
مرتبط با | حمل ونقل دریایی | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (صفت فاعلی) ‹راهنمای، رهنما› | ||
مختصات | (نَ) (ص فا.) | ||
آواشناسی | rAhnamA | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی راهنما | ||
پخش صوت |
شخص واجد شرایطی که به ناخدای کشتی در ورود و خروج از بندر کمک می کند کلمه «راهنما» در زبان فارسی به عنوان یک اسم و به معنای کسی یا چیزی که به دیگران کمک میکند تا راهی پیدا کنند یا اطلاعاتی به دست آورند، استفاده میشود. در نگارش و استفاده از این کلمه، چند نکته مهم وجود دارد: نحوه نوشتار: کلمه «راهنما» به صورت یکپارچه و بدون فاصله نوشته میشود و به صورت «راهنما» صحیح است. نقشهای دستوری: «راهنما» میتواند به عنوان اسم فاعل، اسم مفعول یا اسم خاص در جملات مورد استفاده قرار گیرد. به عنوان مثال: مفرد و جمع: کلمه «راهنما» در حالت مفرد بهکار میرود و در حالت جمع، به شکل «راهنماها» نوشته میشود. نکات نگارشی: در نهایت، توجه به استفاده صحیح از این کلمه در جملات و متون مختلف، در انتقال مفهوم و پیام به خواننده اهمیت زیادی دارد.
1- امام، بلد، پيشوا، دليل، راهبر، رهبر، رهنما، مربي، هادي
2- دفترچه راهنما
guide,guidance,guideline,leader,advisor,index,signal,clue,usher,pacemaker,adviser,landmark,cicerone,flagman,fingerpost,keynote,keyword,loadstar,lodestar,conductor,key,lead-up
دليل، مرشد، الموجه، الهادي، معلم، الموجهة أداة للتوجيه، هدى، أرشد، وجه، قاد
rehber
guide
führung
guía
guida