شناسایی
licenseمعنی کلمه شناسایی
معنی واژه شناسایی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | آشنايي، آگاهي، شناخت، معرفت | ||
انگلیسی | identification, identity, recognition, reconnaissance, exploration, cognizance, ID, id | ||
عربی | تطابق، تماثل، كشف الهوية، مماثلة، معين الهوية، متماثل، كشف الهوية أو الشخصية، دمج المرء نفسه في كذا، تعريف | ||
ترکی | İd | ||
فرانسوی | identifiant | ||
آلمانی | ausweis | ||
اسپانیایی | identificaciÓn | ||
ایتالیایی | id | ||
مرتبط | تعیین هویت، تطبیق، تمیز، هویت، شخصیت، اصلیت، عینیت، تطابق، تشخیص، به رسمیت شناختن، بازشناسی، بازشناخت، اکتشاف، بازدید مقدماتی، سیاحت اکتشافی، استکشاف، ادراک، اگاهی، تصدیق ضمنی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "شناسایی" در زبان فارسی به معنای شناسایی و تشخیص چیزی یا کسی است. این کلمه به عنوان یک اسم و همچنین به صورت فعل (شناسایی کردن) استفاده میشود. برای استفاده صحیح از این کلمه و لحاظ کردن قواعد نگارشی مربوطه، نکات زیر را در نظر داشته باشید:
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "شناسایی" به شکل صحیح استفاده کنید و جملات خود را به شیوهای شفاف و مؤثر بیان کنید. | ||
واژه | شناسایی | ||
معادل ابجد | 432 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
تلفظ | šenāsāy(')i | ||
معادل انگلیسی | identification | ||
مرتبط با | مهندسی مخابرات | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (حاصل مصدر) | ||
مختصات | ( ~ .) (حامص .) | ||
آواشناسی | SenAsAyi | ||
الگوی تکیه | WWWS | ||
شمارگان هجا | 4 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی شناسایی | ||
پخش صوت |
فرایند شناخته شدن هستار در شبکه کلمه "شناسایی" در زبان فارسی به معنای شناسایی و تشخیص چیزی یا کسی است. این کلمه به عنوان یک اسم و همچنین به صورت فعل (شناسایی کردن) استفاده میشود. برای استفاده صحیح از این کلمه و لحاظ کردن قواعد نگارشی مربوطه، نکات زیر را در نظر داشته باشید: استفاده صحیح از کلمه: نحو جملات: استفاده از حرف اضافه: توجه به جمع و مفرد: با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "شناسایی" به شکل صحیح استفاده کنید و جملات خود را به شیوهای شفاف و مؤثر بیان کنید.
آشنايي، آگاهي، شناخت، معرفت
identification, identity, recognition, reconnaissance, exploration, cognizance, ID, id
تطابق، تماثل، كشف الهوية، مماثلة، معين الهوية، متماثل، كشف الهوية أو الشخصية، دمج المرء نفسه في كذا، تعريف
İd
identifiant
ausweis
identificaciÓn
id
تعیین هویت، تطبیق، تمیز، هویت، شخصیت، اصلیت، عینیت، تطابق، تشخیص، به رسمیت شناختن، بازشناسی، بازشناخت، اکتشاف، بازدید مقدماتی، سیاحت اکتشافی، استکشاف، ادراک، اگاهی، تصدیق ضمنی