علامتی
licenseمعنی کلمه علامتی
معنی واژه علامتی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | sign,mark,signal,symptom,indication,emblem,label,token,intimation,tick,tag,insignia,index,docket,boding,identifier,index number,milestone,omen,ostent,portent,significant,tally | ||
عربی | علامة، إشارة، رمز، شعار، برج، سمة، إعلان، إيماءة، لا فتة، لافتة، وقع، أشار، ومأ، تعاقد مع، وقع عقد كذا، أوقف البث الإذاعي | ||
ترکی | simgesel | ||
فرانسوی | symbolique | ||
آلمانی | symbolisch | ||
اسپانیایی | simbólico | ||
ایتالیایی | simbolico | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "علامتی" در زبان فارسی به عنوان یک صفت به کار میرود و به معنای مرتبط با علامت یا نشانه است. در اینجا به برخی از قواعد فارسی و نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
توجه به این قواعد کمک میکند تا زبان فارسی به درستی و به شیوهای صحیح بیان شود. | ||
واژه | علامتی | ||
معادل ابجد | 551 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
معادل انگلیسی | symptomatic | ||
مرتبط با | پزشکی | ||
نقش دستوری | صفت | ||
آواشناسی | 'alAmati | ||
الگوی تکیه | WWWS | ||
شمارگان هجا | 4 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی علامتی | ||
پخش صوت |
ویژگی آنچه به علامت یا علائم بیماری مربوط میشود کلمه "علامتی" در زبان فارسی به عنوان یک صفت به کار میرود و به معنای مرتبط با علامت یا نشانه است. در اینجا به برخی از قواعد فارسی و نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم: نحوه نوشتن: کلمه "علامتی" به صورت پیوسته و بدون فاصله نوشته میشود. نقش کلمه: این کلمه معمولاً به عنوان صفت و برای توصیف اسمهای دیگر به کار میرود. مثال: «مدرک علامتی»، «علامت علامتی». جمعسازی: برای جمع بستن "علامتی"، میتوان از روشهای مختلفی استفاده کرد. به عنوان مثال "علامتیها" میتواند برای اشاره به افرادی که علامتی خاص دارند یا به صورت کلی به چیزهایی با ویژگیهای خاص اشاره کند. نویسههای بلند و کوتاه: در نگارش فارسی، باید توجه داشت که در برخی موارد، کلمات به صورت مجزا و بعضی اوقات باید به صورت پیوسته نوشته شوند. "علامتی" همیشه یک کلمه است و نباید آن را به دو بخش تقسیم کرد. توجه به این قواعد کمک میکند تا زبان فارسی به درستی و به شیوهای صحیح بیان شود.
sign,mark,signal,symptom,indication,emblem,label,token,intimation,tick,tag,insignia,index,docket,boding,identifier,index number,milestone,omen,ostent,portent,significant,tally
علامة، إشارة، رمز، شعار، برج، سمة، إعلان، إيماءة، لا فتة، لافتة، وقع، أشار، ومأ، تعاقد مع، وقع عقد كذا، أوقف البث الإذاعي
simgesel
symbolique
symbolisch
simbólico
simbolico